loading...
دانلود مداحی اهل بیت - پیروان پیر خمینی
admin بازدید : 0 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش اول از سلسله مقالات غربت یار :

 غربت چيست و غريب كيست ؟ آيا فقط مسافري را كه از شهر خود فاصله گرفته باشد و در دياري دور افتاده وارد شود غريب مي گويند ؟ آيا غريب تنها آنچنان كه مي‌گويند ناآشنا معنا مي دهد ، يا معاني فراتري مي توان از آن برداشت ؟آيا غربت فقط از تنهايي برمي‌خيزد و فقط بي كسي و گوشه نشيني مفهوم آن است ؟

 ميان انسان‌هايي كه روي كره‌ي خاكي نفس مي‌كشند غريب‌ترين كيست و غربت او چه نشانه‌هايي دارد ؟ اين پرسش‌ها در اين آشفته بازار غفلت شايد هيچگاه در ذهن ما نچرخيده باشد ، و شايد تا به حال به اين حقيقت فكر نكرده باشيم كه صاحب نعمت ما غريب‌ترين صاحب نفس است .

 اين فرمايش حضرت موسي بن جعفر عليه السلام كه در وصف امام عصر عليه السلام فرموده‌اند :« هو الطريد الوحيد الغريب ...» (1) او طرد شده‌ي تنهاي غريب است جداً قابل تامل ، موشكافي و تحليل است .

 

 

 

 ما كه مدعي دنباله‌روي آن بزرگواريم و خود را جزء امت ،محبان و شيعيان ايشان مي دانيم بايد معناي غربت ايشان را بشناسيم و نيز بدانيم چه تحركاتي ممكن است به آن دامن بزند، تا دامان خود را از آنها بيرون بكشيم و به علاوه بايد در پي راه‌حل‌هايي براي رفع و از ميان بردن اين غفلت باشيم. هيچ عاشقي را نديده‌اي كه به طرد و فراموشي و تنهايي معشوقش رضايت دهد و اگر داعيه‌ي عشق داري پس بسم الله !

 

غربت ناشناختگي

نخستين مفهومي كه از غربت به ذهن خطور مي‌كند ، « ناشناختگي » است من و شما را به ميهماني دعوت مي كنند و سر سفره مي‌نشانند و ما از اين سفره‌ي رنگين به خوبي استفاده مي كنيم اگر پس از بهره‌وري از اين سفره ، از پاي آن برخيزيم و بدون آنكه صاحب خانه و سفره‌دار را بشناسيم از خانه بيرون برويم ، صاحب خانه را درغربت قرار داده‌ايم . مرتبه‌ي ناپسندتر آن است كه بدانيم چه كسي از ما پذيرايي كرده و به ما خورانده و نوشانيده است ، اما سراغ او نرويم و او را سپاس نگوييم .

 در فرض ديگر ، استاد مسلمي در يك زمينه‌ي علمي در ميان جمعي حضور دارد ، اما همانند افراد معمولي با او برخورد مي شود و كسي احترام او را آنچنان كه بايد رعايت نمي‌كند .كسي به او توجه خاص ندارد و وقتي در زمينه ي تخصص او مطلبي مطرح مي‌شود از او نظر نمي‌خواهند و از ديد با تجربه‌ي او بهره‌ نمي گيرند اينجا آن استاد ، غريب مانده است اگر افراد او را بشناسند و از مقام و موقعيت علمي او باخبر باشند ولي باز هم بي‌تفاوتي را پيشه سازند و او را كنار بگذارند ، غربت او طوفاني‌تر است بنابراين در اين معنا از غربت دو گونه و دو مرتبه مطرح است :

 

1) وجود نداشتن شناخت صحيح ازفرد 2) بي‌توجهي با وجود آشكار بودن قدر و منزلت فرد

 

 

ناشناختگي وغربت امام عصر عليه السلام

 حال اگر به كسي بنگريم كه روز و شب همه‌ي عالميان برخوان كرامت او نشسته‌اند و نان و نمكش را مي خورند ، اين حقيقت تلخ ، آشكارتر مي شود كه امام عصر عليه السلام در عصر ما ، غريب ناشناخته باقي مانده است . اكثر مردم كه بر روي كره‌ي زمين از نعمت‌هاي الهي بهره مي‌برند و از بركات و لذت‌ها استفاده مي‌كنند ، آگاه نيستند كه ريشه‌ي اين انعام كجاست . اينان حكم همان مهمان‌هايي را دارند كه به خانه‌ي ميزبان وارد مي شوند و لحظه لحظه از ضيافت او فيض مي برند ، اما بدون آنكه بدانند اين انعام كار كيست و بدون اينكه صاحب خانه را بشناسند ، بي‌اعتنا به كسي كه سيرشان كرده از كنار او عبور ميكنند و هيچگونه سپاس و تشكري را نثارش نمي‌نمايند . البته گاه در ميان اين عده ، سفره نشيناني پيدا مي‌شوند كه به واسطه‌ي كوتاهي خودشان از شناخت صاحب و ولي نعمت دور مانده‌اند و هرگز به دنبال مقدمات و زمينه‌هاي شناخت منعم نرفته‌اند ، اما چه اين افراد جاهل در جهل خويش مقصر باشند و چه نباشند ،‌امام زمان عليه السلام نزد ايشان غريب مانده است .

 غربت امام عصر عليه السلام در ميان عده‌اي ديگر ناگوارتر و فاجعه‌ بارتر است اين عده آگاهند كه بساط عالم به بركت و صدقه ي سر چه كسي پهن شده است ، ميدانند كه اركان زمين و آسمان به خاطر كه برپاست و به چه بهانه‌اي امور عالم بر مدار خود مي چرخد ، مي‌دانند كه صاحب نعمتشان و ميزبان خوراك و زندگي ونفس‌هايشان كيست اما قلباً از قدرشناسي او سرباز مي‌زنند ، گويي ميزبان را در كنار در خانه ، نشسته مي بينند و ميدانند كه نان و نمك او راخورده‌اند و از بزرگواري او استفاده برده‌اند ، اما هنگام خروج از خانه‌ي او بي آنكه به حضور او اهميتي بدهند ، از خانه‌ي او بيرون مي‌روند و دوباره و در وعده‌ي بعد نيز كه مي آيند ،كار ، به همين منوال مي‌گذرد . دراين حالت نه تنها ميزبان در غربت فرو نرفته است ،بلكه حق دارد اين رفتار ميهمان‌ها را بي ‌احترامي و توهين به خود بشمارد و از اين جسارت آنها دلگير شود .

 

 

 

 اندك كساني كه اين معرفت ناچيز را نسبت به امام خود دارند و او را به عنوان واسطه‌ي نعمت خود مي‌شناسند ، اگر از قدر شناسي و شكر قلبي و زباني او دريغ مي‌كنند ، در واقع به غربت او دامن زده‌اند .

 بسياري از اوقات هم هست كه افراد اين ولي نعمت خود را نمي شناسند اما در فضايي تنفس ميكنند كه در كسب نكردن مقدمات معرفت ،واقعاً مقصرند از اين جهت كه اصلاً سراغ راه‌هايي كه مي‌توانسته‌اند طي كنند تا او را بشناسند نرفته‌اند .

 بسياري از بانوان پيرامون ما كه در محيط شيعه و در جامعه‌ي شيعي حضور دارند ، جديدترين اطلاعات را درباره‌ي مدل لباس ،مو و آرايش در چنته دارند ، اما كوچكترين علاقه‌اي براي شناخت ولي نعمتشان از خود نشان نمي‌دهند . كتاب‌هاي مختلفي را مطالعه مي‌كنند ، اما به محض اينكه بخواهي يك صفحه درباره‌ي صاحب خانه و زندگي و نعمتشان بخوانند ، آن را پس مي‌زنند .

 اينان گروهي خود را از حداقل معرفت امام نيز محروم مي‌كنند و حتي از خصوصيات ظاهري و زمان و مكان تولد امامشان نيز آگاهي ندارند حتي در ميان قشر متدين و كساني كه ولايت امام عصر عليه السلام را پذيرفته‌اند نيز اين غربت با توجه به زمينه‌ي دوم مشاهده مي شود . در ميان اين اقليتي كه شناخت اوليه نسبت به امامشان دارند ، گاه هيچگونه علاقه‌اي براي براي فراگيري بيشتر و كسب معرفت افزون‌تر نسبت به امام عصر عليه السلام مشاهده نمي شود. در حالي كه اگر به سراغ مقدمه‌ها و زمينه‌ها بروند و اين قدر اقل معرفتي را كه دارند ، قدر بدانند خداوند متعال بيش از پيش به آنان عطا ميكند و امامشان را بيشتر به آنان مي‌شناساند .

سخن گفتن از امام عصر عليه السلام در جمع شيعيان ايشان گاه به امري دل آزار و نخواستني تعبير مي شود و اگر كسي داد كلام در اين باره سر دهد متاسفانه گاه به اسطوره گرايي و افسانه پردازي متهم مي گردد و افرادي كه ظرفيت پذيرش معرفت امام عصر عليه السلام را ندارند حتي به انكار و تكذيب ويژگي‌هاي معرفتي امام نيز مي‌پردازند .

اين حقيقت تلخ ، خصوصاً در زمينه‌ي « معرفت به وصف » امام و در ميان قشر تحصيل كرده و دانشگاه رفته بيشتر مشاهده مي شود اينگونه افراد ، معمولاً ذهنيت لايه‌هاي ديگر جامعه را نيز تحت تاثير خود دارند و پذيرش عوام بي‌مطالعه از آنها مي‌تواند در مواردي بسيار خطرساز باشد . به عنوان مثال گاه در ابتدايي‌ترين و مسلم‌ترين و اصوليترين عقايد شيعي تشكيك مي‌شود و شبهه افكني صورت مي گيرد و دانسته يا ندانسته به تزلزل اعتقاد جامعه‌ي شيعه دامن زده مي‌شود كه در اينجا به دو نمونه از اين انحرافات اشاره مي‌كنيم .

 

 

 

دو نمونه از ناشناختگي

الف ) امامت

امامت نه يك امر تاريخي ،كه يك حقيقت داراي ارزش اعتقادي و اصل و ركن دين است اما اين حقيقت از سوي برخي افراد ناآگاه كه خود را روشنفكر نام مي‌نهند از مسير اصلي منحرف مي‌شود و يك امر صرفاً تاريخي تلقي مي‌گردد. بحث مجدد در مورد علل انحراف اسلام از مسير اصلي خود و بررسي مسأله جانشيني و خلافت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله ارتجاع دانسته مي‌شود و نو كردن امور خاك خورده و كهنه و تجديد اختلاف‌ها و كينه‌ها به شمار مي‌آيد . اينكه كسي فقط يك راه و شريعت را صراط مستقيم الهي بشناسد ، نشان دهنده‌ي اين دانسته مي شود كه به خط كشي حزبي وگروهي روي آورده است . اينگونه افراد ،حتي تا آنجا پيش مي‌روند كه همه‌ي مذاهب اسلامي را در كنار هم اسلام حقيقي مي‌شمرند و هر يك از فرقه‌ها را مجاز به پيروي از فقه خود مي‌دانند . اينان كه اصلاً معناي امام و امامت و شيعگي را نفهميده‌اند چگونه مي‌توانند قدردان حضرت صاحب عليه السلام باشند ؟ اينها انكار امام را نشانه ي كفر نمي‌دانند و اين قدر معرفت پيدا نكرده‌اند كه قول امام را قول خداوند بشناسند . خلاصه با تنيدن تارهاي فكري و القائات شيطاني گاه سعي مي‌شود اعتقادات صريحي كه شيعه نسبت به امامت و خلافت دارد ، مورد انكار قرار گيرد و خط پيامبر و امام از هم جدا شود اين عده اگر تنها به اين حديث پيامبر كه :

من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه (2)

هر كه بميرد و امامش را نشناخته باشد ، به مرگ جاهليت مرده است .

توجه مي‌كردند به يادشان مي‌آمد كه معرفت امام و شناخت صحيح از قدر و منزلت و اوصاف اوست كه انسان را از حد جاهليت كفر آميز به محدوده‌ي اسلام و ايمان مي‌راند و گرنه فاصله گرفتن و تكذيب مقام امام چيزي جز بي‌ديني و از هم گسيختگي ايماني را به دنبال نخواهد داشت .

ب)‌ ولايت

 مسأله ديگري كه گاه متاسفانه به مفهوم غلط و وارونه معرفي مي‌شود « ولايت » است گاه مدعي مي‌شوند كه ولايت اهل بيت اصولاً منتفي است و پس از پيامبر كسي نمي‌تواند ولايت تشريعي داشته باشد .

 اين عده خاتميت پيامبري و نبوت را به مفهوم خاتميت ولايت معرفي مي‌كنند ، در حالي كه اگر نبوت درست معنا شود ، اصولاً اين حرف جايي پيدا نمي‌كند. «نبي» كسي است كه خداوند عزوجل وحي شريعت را به او ارسال مي‌فرمايد و خاتميت نشان مي‌دهد كه پس از پيامبر هيچ كس مخاطب وحي و شريعت قرار نمي‌گيرد . اما اين مفهوم قطع خط هدايت و پايان يافتن ولايت نيست .

 « ولايت » يعني « اولي به تصرف بودن » و صاحب اختيار بودن ولي خدا نسبت به ما ، كه اين امر توسط پيامبر - و به عنوان شاهد در خطبه‌ي غدير - در موارد فراواني براي اهل بيت ثابت شده و از سوي خداوند متعال براي اهل بيت عليهم السلام تثبيت گرديده است . آنجا كه مي‌رمايد :

 إنما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصوه و يوتون الزكوه و هم راكعون (3)

تنها سرپرست شما خداست و رسولش و كساني كه نماز مي‌خوانند و زكات مي‌دهند در حالي كه در ركوعند.

 اين آيه در هنگامي نازل شد كه اميرالمومنين عليه السلام انگشتري خود را در حال ركوع به فقيري بخشيدند . در اين آيه خداوند متعال همان ولايت نبوي را براي اميرالمومين عليه السلام و سپس ساير امامان عليهم السلام اثبات فرموده است .

 اگر خاتميت پيامبر به مفهوم اتمام ولايت بود هرگز اين همه تاكيد بر ولايت و سرپرستي ايشان نمي‌شد ما در اين مجال در پي اثبات اين مطلب نيستيم وگرنه شواهد و روايات در اين زمينه متواتر و فراوان است مقصود اين است كه بگوييم روشن‌ترين وصف امام كه براي دشمان نيز قابل اذعان است ،‌گاه براي دوستان ايشان بايد ثابت شود و اين خود شاهد بارز غربت آن بزرگوار است .

 

پی نوشتها :

(1)    كمال الدين ، باب 34، ج 4.

(2)    ينابيع الموده ، باب 29 ، ص 137 .

(3)    سوره مائده ، آيه 55.

 

admin بازدید : 1 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

زيارت امام حسين (ع) در کلام امام زمان (ع)

از جمله مطالبي که درباره زيارت حضرت سيدالشهداء امام حسين (ع) رسيده مطلبي است که در داستان تشرّف حاج علي بغدادي (ره) به حضور مبارک صاحب الزمان (ع) نقل شده و آن قسمت اين است که مي گويد به آن حضرت عرض کردم: «مولاي ما! روضه خوانان حسين (ع) حديثي را نقل مي کنند که مردي در عالم رؤيا هودجي را در ميان زمين و آسمان ديد و پرسيد که چه کساني در اين هودج نشسته اند؟ پاسخ داده شد: حضرت زهرا (ع) و خديجه کبري (ع) پرسيد: به کجا مي روند؟ جواب دادند: امشب شب جمعه است و آنان براي زيارت امام حسين (ع) در شب جمعه، مي روند و نيز ديد که از هودج، رقعه هايي مي ريزد و در آن مکتوب است: «براي زيارت کننده حسين (ع) در شب جمعه، امان از آتش دوزخ است.» اکنون آيا اين حديث صحيح است؟» حضرت فرمود: «نَعَم زِيارَه الحُسَين (ع) فِي لَيلَهِ الجُمعَه اَمانُ مِن النّار يومَ القِيامَه؛ يعني، آري زيارت حسين (ع) در شب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قيامت خواهد بود.»(بحار الانوار ، ج 53 ، ص 315)

 

 

 

چنانکه مي نگريد حضرت ولي عصر (ع) سخن قاريان تعزيه امام حسين (ع) و حديثي را که آنان درباره زيارت حضرت سيدالشهدا مي خوانده اند، تصديق و تقرير کرده و خود نيز بطور قطعي تصريح فرموده اند که زيارت امام حسين (ع) در شب جمعه، امان آدمي از آتش قهر الهي در روز قيامت خواهد بود. راستي چقدر دلنشين است که صاحب الامر و الزمان و منتقم خون پاک و مقدس حضرت حسين بن علي (ع) بدينگونه از زيارت جدش امام حسين (ع) سخن گفته و چنين نويد روح افزا و نشاط انگيزي را به زائران حسين (ع) مي دهد.

admin بازدید : 1 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش هشتم از سلسله مقالات غربت یار:

براي حرکت قويتر در وادي رضا و تقويت روحيه ي تسليم، پيش شرط مهم و اساسي، داشتن يقين به امام است. انسان اگر با جان و دل يقين داشته باشد که ذره اي ناپاکي و پليدي و فريب در وجود امامش نيست، و آنچه از لبان معصوم خارج میشود عين صواب و سخن وحي است، ديگر براي پذيرش فرمان او احساس پس زدگي نمي کند. بلکه در محضر امام زانو مي زند و از او طلب اين يقين را دارد.

 

 

 

يقين، اولا عنايت الهي است و در اين عصر که امام ما غايب و دور از نظر است و حضور فيزيکي او به يافتن اين روحيه کمک نمي کند، کار مشکل تر خواهد بود و ياري و مدد الهي لازم تر. لذاست که دعا براي اعطاي اين اطمينان و شهود معرفتي و گدايي آن از خداوند متعال، از مهم ترين و زيباترين حاجت ها و خواست هاي معنوي است. چنان که در دعاي معرفت- دعاي عصر جمعه براي امام عصر عليه السلام- از خداوند متعال چنين مي خواهيم:

اللهم و لا تسلبنا اليقين لطول الامد في غيبته و انقطاع خبره عنا و لا تنسنا ذکره و انتظاره و الايمان به و فوه اليقين في ظهوره و الدعاء له و الصلوه عليه حتي ال يقنطنا طول غيبته من قيامه و يکون يقيننا في ذلک کيفيننا في قيام رسولک و ما جاء‌ به من وحيک و تنزيلک( مفاتيح الجنان، دعا در غيبت امام زمان عليه السلام)

خدايا، يقين ما را [نسبت به او] به خاطر طولاني شدن غيبتش و بي خبري ما از او، سلب نکن! و از يادمان مبر، ياد و انتظار و ايمان قوت يقين در ظهورش و دعا برايش و درود بر او را. تا طول کشيدن نهاني اش از قيامش نا اميدمان نکند و يقينمان در آن همانند يقينمان در بودن و حضور پيامبرت باشد و [يقينمان] به آنچه از وحي و قرآن تو آمده است.

يکي از راه هاي مهم تقويت يقين، يادآوري آن حضرت و تحکيم زير ساخت هاي معرفتي و محبتي نسبت به ايشان است که پس از آن مي توان به ثبات قدم و نيز تسليم نسبت به ائمه عليه السلام دست يافت.

 

 

 

غربت، غارت زدگي

سامرا شهري است که وطن و سرزمين اصلي آن بزرگوار دانسته مي شود. خانه ي آن حضرت که پدر و جد بزرگوارشان در آن زيسته اند، در اين شهر مقدس قرار دارد. سرداب مطهر محل عبادت آن بزرگوار و نقطه ي آغاز غيبت آن غايب از نظر در اين ديار است. در کنار حرم و مرقد عسکريين از پله ها که پايين بروي به اتاقکي با سر دري چوبين بخورد مي کني که عطر و بوي آن يوسف مدني از آن به مشام مي رسد. اما دريغ که اين خانه و کاشانه و اين سرداب والا قدر در تصرف کساني است که به حق آن جناب و پدران بزرگوارشان آگاه نيستند و ولايت ايشان را انکار مي کنند. آن دلدار گوشه نشين از اهل و ديار خود مهجور و دور افتاده است، اما اگر به ديار آن دلبر هم بنگري باز مي بيني که اثري از ولايت آن سرور در آن يافت نمي شود. خانه ي آن بزرگوار در دست اغيار است و از يادآوري و سوز و دعا براي آن حضرت جز آنچه گاه و بيگاه از ناي محب دلسوخته اي برمي خيزد، ديده نمي شود. اين غارت زدگي،‌ شاهد بارزي بر غربت ايشان است. وقتي خانه ي ايشان، نه دست طرفداران ايشان باشد و نه در هنگام معمول کسي در آنجا زائر آن حضرت گردد، چيزي که آشکار مي شود، غربت آن جناب است. لذا ايشان به اين مفهوم نيز غريب اند.

غربت- اين مفهوم ناشناخته- دردي ماندني و زخمي درمان ناشدني است. کجاست عاشقي با معرفت که شکر اوصاف امامش را به جاي آورد و او را ياور باشد و براي دوري ايشان غصه دار باشد و دلش به سوي آشيان ايشان کنده شود؟

خدا کند روزي دست ما به اين خرماي بر نخيل رفته برسد!...

 

admin بازدید : 0 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش پنجم از سلسله مقالات غربت یار:

چقدر ديده‌باني در اين غربت بي‌كرانه استوار است ! و چقدر درك آن براي ذهن ما ناشدني ! اگر چه « غريب » را مي توان در لغت شناخت و در معاني آن جستجو كرد ، اما باور كن كه معاني حقيقي آن بيش از اين دو تا و چند تاست كه مي‌گوييم . غربت باري سنگين است كه بر شانه‌ي غمين امام ، سنگيني ميكند و دريغا كه ما براي برداشتن اين بار يا دست كم سبك كردن آن هيچ گاه دست به كار نشده‌ايم .

 معرفت دواي همه‌ي دردهاي بي‌درمان ماست ، كه اگر كسي ذره‌اي از شهد آن نوشيد ، تشنه‌تر مي شود و اين عطش باعث مي شود كه افق‌هاي محبت و ذكر يك به يك فتح گردد. پس بخوان :

 اللهم عرفني نفسك فإنك إن لم تعرفني نفسك لم أعرف نبيك

اللهم عرفني نبيك فإنك إن لم تعرفني نبيك لم أعرف حجتك

اللهم عرفني حجتك فإنك إن لم تعرفني حجتك ظلت عن ديني(کافی ، ج 1 ، ص 337)

 خدايا ، خودت را به من بشناسان كه اگرنشناساني نبي تو را نمي‌شناسم .

 خدايا ، رسولت را به من بشناسان كه اگر نشناساني حجت تو را نمي شناسم.

 خدايا ،حجت خود را به من بشناسان كه اگر نشناساني از دينم گمراه مي‌شوم .

 

 

 

 غربت وانهادگي

 تصور كنيد مردي آگاه و فرزانه را كه در ميان جمعي جوان حضور دارد و فرض كنيد اين مرد با تقوي كوله باري از علم و تجربه و سخن داني را به همراه دارد . وقتي مشكلي سر راه افراد قرار مي گيرد و آنان با مساله‌اي در زندگي برخورد مي‌كنند ، مسلم است كه مي‌توانند به مدد تيزبيني و تقوي و بصيرت او ، راه را از چاه شناسند و انتخاب درست را انجام ‌دهند . آن فرد هم از نظر سني ،هم از بعد معنوي و علمي از جوان ترها بالاتر است و كليد درهاي بسته و گره‌گشايي گره‌هاي كور آنان به دست اوست . اگر اين جوان‌ها او را نشناسند و براي حل معضلاتشان به او رجوع نكنند و راهنمايي نخواهند ، در واقع او را كنار گذاشته‌اند ، از او استفاده‌اي را كه شايسته است نكرده‌‌اند و بي‌توجه و اعتنا به سادگي از كنار او گذاشته‌اند ناگوارتر از اين حالت ، هنگامي است كه افراد دور و بر ، اين پير راه و راهنماي آگاه ،از سوابق ، مهارت‌ها و تجارب او با خبر باشند و بدانند اگر مساله‌اي حل نشده‌اي دارند او پاسخگوست ، اما در عين حال سراغي از او نگيرند . اگر به صورت صحيح ، نعمت وجود او مورد بهره‌برداري قرار نگيرد ، يعني يا اصلاً آشنايي با او در ميان نباشد يا او را بشناسند اما كنارش بگذارند ، درحقيقت او را غريب گذارده‌اند .

 

مهجور ، متروك ، معطل

 اين معناي غريب با مفاهيم « مهجور » ، « متروك » و « معطل » توضيح داده مي شود . مهجور يعني فردي كه طرد شده و از صحنه رانده شده باشد . متروك يعني ترك شده و معطل چيزي است كه در جهت هدفي كه بايد از آن استفاده نمي‌كنند . اگر معطل را به شخصي نسبت دهيم ، به اين مفهوم است كه ديگران در حق او كوتاهي كرده‌اند و در واقع نصيب گرفتن از او را ترك نموده‌‌اند و خود به خود در برخورد با او و بهره‌وري از او را به روي خود بسته‌اند .

 مفهوم فرونهادگي ،وانهادگي و واگذاشتگي دقيقاً از اينجا نتيجه مي شود .وقتي فرد معطل مي شود ، يعني فيض جستن از او تعطيل مي گردد ،‌كار به آنجا مي‌انجامد كه گويي افراد طردش كرده‌‌اند و از عرصه ي يادآوري و پيروي كنارش گذاشته‌اند . به علاوه ، اين مفهوم از غربت با شكر عملي در ارتباط است . علم آن فرد ، تقواي او و آينده نگري‌اش براي آن جماعت نعمت است و وقتي نسبت به اين اوصاف او استقبالي صورت نگيرد ، يا به عبارتي آن نعمت با بي‌محلي روبرو شود و شكر عملي – برخورد عملي صحيح با نعمت - درباره‌ي آن به جا نيايد ، غريب خواهد ماند .

 

 

اين مفهوم در مورد امام غريب ما نيز صدق مي كند . در حقيقت با نظر به هر يك از اوصاف و جنبه‌هاي « نعمت بودن امام عصر عليه السلام براي ما » مي‌توان غربت ايشان را تحليل كرد . در ارتباط با هر يك از اوصاف حضرتش اگر اولاً شناختي نسبت به آنها وجود نداشته باشد و افراد ندانند آن ويژگي خاص در ولي نعمتشان هست ، يك مرتبه از فرو نهاده بودن امام غريب آشكار مي شود و مرتبه‌ي رنج آورتر اين است كه افراد ، نسبت به وصفي آگهي داشته باشند و بدانند كه مي‌توانند از دستگيري و فيوضات آن برخوردار شوند ،‌اما سراغي نگيرند و پيگير بهره‌مندي از آن نشوند . براي تذكر به غربت آن امام ناپديد ، به دو وصف از اوصاف ستوده‌ي ايشان اشاره مي‌كنيم تا با بازگشت به درون خود ببينيم آيا حق شكر عملي اين جنبه‌هاي نور بخش مولايمان را ادا كرده‌ايم يا نه ؟

 

admin بازدید : 3 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

 بخش سوم از سلسله مقالات پیوند غدیر و مهدویت:

 در لغت عرب مولا و عبد دو معناي مقابل و لازم و ملزوم يكديگرند و با استفاده از هم معنا مي شوند . مانند هنگامي كه بخواهيم رابطه‌ي پدري و فرزندي را معنا كنيم – كه قاعدتاً براي تبيين معناي هر يك بايد از ديگري كمك گرفت - مولا كسي است كه خواسته‌اش برخواست و ميل غلام پيشي بگيرد و مقدم باشد . مولويت ، يعني « آقايي كردن» براي عبد و بنده‌اي كه دست به خدمت مولاي خويش است . بنابراين وقتي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله از مردم بر ولايت و سرپرستي و مولويت ائمه عليهم السلام پيمان گرفته‌اند ، در حقيقت آنها را ملزم داشته‌اند كه عبد ائمه عليهم السلام باشند.

 

 

 

امام ، بالله مولاي ماست

 بايد توجه داشت كه مفهوم عبد در مقابل خداوند و ائمه عليهم السلام با هم تفاوتي ماهوي دارد خداوند سرپرست ماست ، اما سرپرست مستقل .

 ولي و صاحب اختيار ماست ، اما اين ولايت واين حق سلطه و استيلا را كسي به او نداده است . بلكه مستقيماً و ذاتاً اين موقعيت را داراست . اما خداوند متعال مي‌توان اين مقام را به عده‌اي از مخلوقات خود بدهد و براي آنها چنين جايگاهي در نظر بگيرد و ولايت و سروري و آقايي آنها را بر ساير مخلوقات مسلم بداند . اينگونه ائمه عليهم السلام به واسطه‌ي قرارداد خدا و به دنبال خواست او ولي و مولاي ساير مخلوقات خواهند بود و به اصطلاح اين موقعيت را « بالله » دارا مي‌شوند .

 در زيارت سيدالشهداء عليه السلام ميخوانيم :

السلام عليك يا بن أميرالمومنين عبدك و ابن عبدك و ابن امتك المقر بالرق ... قصد حرمك واستجار بمشهدك (1)

سلام بر تو اي پسر اميرمؤمنان ! غلام تو و پسر غلامت و كنيزت در حالي كه اقرار كننده به غلامي توست .. قصد حرمت را كرده است و مجاور محل شهادت تو شده .

 

رقيت ،‌ظهور ديگر عبوديت

 در اين فراز شريف ، از عبوديت و بندگي با تعبير« رقّيّت» نام برده شده است .رقّيّت به مفهوم غلامي است و به كسي گفته مي شود كه مالكي دارد ، مالك سرور اوست و بر غلام ولايت دارد . به اين ترتيب مولي بر عبد خود و مالك بر مملوك خود سلطنت و ولايت ، حق امر و نهي و برتري و غلبه پيدا مي‌كند .

خدا كه مالك حقيقي همه‌ي مخلوقات است ، اين حق را به ائمه عليهم السلام نيز اعطا كرده است و چون مالك ، حق ولايت و آقايي و فرمانبري بر مملوك خود دارد ، بنابراين ائمه عليهم السلام به واسطه‌ي خدا ولي مومنين هستند .

خداوند متعال مالكيت و ولايت را به پيامبر ، اميرالمومنين و ساير ائمه صلوات الله عليهم عطا كرده و قلمروي آن را در تمامي امور قرار داده است . بنابراين مومنان در عين حال كه ائمه را نمي‌پرستند و آنان را ولي مستقل نمي‌دانند ، به اطاعت كامل و بدون قيد و شرط آنان اعتقاد دارند و آن را اعطا و فضل الهي در حق مواليان خود مي‌دانند .

 

 

 

مولاي ما كيست؟

امروز مولاي ما كيست و چه كسي صاحب و مالك ماست و كيست كه بر ما حق آقايي دارد و ما به پذيرش ولايتش ملزميم ؟

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در خطبه‌ي غدير او را اينگونه معرفي مي كنند :

ألا إن خاتم الائمه منا القائم المهدي

بدانيد آخرين امامان از ما قيام كننده‌ي مهدي است .

ألا إنه قد بشر به من سلف من القرون بين يديه

اوست كه پيشينيان از قرن‌هاي گذشته به او بشارت داده‌اند .

ألا إنه الباقي حجه و لاحجه بعده ولا حق إلا معه و لانور إلا عنده

اوست كه به عنوان حجت باقي مي‌ماند و بعد از او حجتي نيست ، هيچ حقي نيست مگر همراه او ، و هيچ نوري نيست مگر نزد او .

ألا و إنه ولي الله في أرضه و حكمه في خلقه و امينه في سره و علانيته (2)

 بدانيد كه اوست ولي خدا در زمين و حكم كننده‌ي او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش .

 او همان امام زمان دوست داشتني ماست كه امروز به يمن نفسهايش زنده‌ايم و به بركت لطفش رزق و روزيمان مي‌دهند . او همان امام زماني است كه نعمتي به عظمت او و منتي به سنگيني او به احدي عطا نشده ، او همان « آب رحيم » ، همان پدر مهرورز است .همان صاحب اختياري كه از ما به خودمان مهربانتر است و صلاحمان را نيكوتر مي‌شناسد و بيش از خود ما دلشوره و نگراني ما را دارد . اينگونه ، سروري و مالكيت او و غلامي و رقيت ما رابطه‌اي تكلف آور و زحمت خيز و از سر اجبار و اكراه نيست . پدر اختيار دارد براي فرزندش تصميم بگيرد ، به او امر و نهي كند ، به او مسئوليتي بدهد و از او اطاعت طلب كند . اما در عين حال به كودكش عشق مي ورزد و حواسش تماماً به اوست . زحمت او را مي‌كشد، پاي فرزندش پير مي شود و عمر و هزينه و امكانات مي‌گذارد . پس من و تو برده‌ي ائمه‌ نيستيم كه خادم و غلام هستيم و اين بندگي و عبوديت را با دل و جان خريده‌ايم و عاشقانه پذيرفته‌ايم.

 

 مراتب اقرار به مولويت

 اقرار به مولويت امام عليه السلام و عمل به لوازم آن ، داراي مراتب و پله‌هاي مختلفي است كه با ايمان شخص رابطه ‌اي مستقيم دارد . يعني هر چه ايمان فرد كامل‌تر وافزون‌تر باشد ، اين مراتب والاتر خواهند بود . نخستين قدم اين است كه بنده براي مولايش حق امر ونهي قائل باشد .

يعني اطاعت او را واجب بداند و براي او موقعيت فرمانبرداري در نظر بگيرد و خود را در جايگاه فرمانبري قرار دهد . از آنجا كه امام عصر عليه السلام ولي الله است ، اين حق را از جانب خداوند دارد و اقرار به اين ولايت ، نخستين پله‌ي ايمان آدمي را تشكيل مي‌دهد .

 مرتبه‌ي دوم اين است كه عبد در هر امري به جهت حركت مولايش نظر كند و در هر راه كه مي‌رود به رد پاي مولايش بسنجد و قلب و زبان و روح و بيانش را به سمت و سوي سرورش سوق دهد .

 اما مرتبه‌ي بالاترين و مقام برتري را كسي دارد كه مالكيت صاحب الزمان عليه السلام را به تمامي درك كرده است . اينگونه فردي هر چه دارد از براي مولايش مي‌داند و تمام داراييش را در حقيقت ملك آقايش مي‌شمرد و از همه‌ي آنها به نفع ولي نعمتش بهره مي گيرد .

اگر من و تو خشنودي حضرتش را بر ميل خود ترجيح ‌دهيم و در فضاي فكرمان رضاي او را ملاك عمل كنيم و از امكاناتمان جز در راه مطلوب او استفاده ننماييم ،‌مقدمه‌ي اين درجه را فراهم كرده‌ايم و زمينه‌ساز نيل به اين هدف گشته‌ايم .

 

پی نوشتها :

(1)             بحارالانوار ، ج 101 ، ص 199.

(2)             اسرار غدير ، ص 126 ، 127 و 160.

 

 

admin بازدید : 1 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

سوم شعبان مهدوي 

 دراعمال روز سوم شعبان ، دعايي نقل شده كه خداوند را در آن به حق سيدالشهداء عليه السلام قسم مي‌دهيم از جمله اوصافي كه در ابتداي دعا درباره‌ي ايشان آمده چنين است :

 ... أن الائمه من نسله و الشفاء في تربته و الفوز معه في اوبته و الأوصياء من عترته بعد فائمهم و غيبته حتي يدركوالاوتار و يثاروا الثار و يرضواالجبار ...(1)

... كه ائمه از نسل اويند و تربت او شفاست و سعادت با اوست در هنگام رجعتش پس از غيبت قائم ] ائمه [ تا اينكه تقاص ها را بخواهند و خون‌ها را طلب كنندو خدا را راضي نمايند .

در اين دعا از امام عصر عليه السلام و يارانشان با عنوان كساني نام برده شده كه به انتقام سيد الشهداء عليه السلام مي‌خيزند ، خون او را طلب مي‌كنند و با گرفتن تقاص آن خداوند را خشنود مي سازند آن گونه كه شام نيمه‌ي شعبان به زيارت سيد الشهداء عليه السلام بايد رفت ، روز سوم شعبان در معرض وزش نسيم ميلاد حسين عليه السلام ، نام از مهدي عليه السلام برده مي‌شود . گويي اين دو همه جا باهم‌اند . هر لحظه كه نام حسين عليه السلام برده شود ، ياد مهدي عليه السلام زنده مي‌گردد.

 

 

 

عاشوراي مهدوي

 مي پرسي شاهدي ديگر ؟ مي‌گويم روز عاشورا . راوي خدمت امام باقر عليه السلام مي‌رسد و از ايشان مي‌پرسد :

 « در اين روز ] شيعيان [ چگونه يكديگر را تعزيت و تسليت گويند ؟ ايشان مي فرمايند بگويند :

 عظم الله اجورنا بمصابنا بالحسين و جعلنا و إياكم من الطالبين بثاره مع وليه الإمام المهدي من آل محمد(2)

خداوند اجر ما را در مصيبت حسين بزرگ دارد و ما و شما را از خون خواهان او به همراه وليش امام مهدي از خاندان پيامبر قرار دهد .

 باز مي‌بيني روز عاشورا بر قله‌ي مصائب بايد نام صاحبمان را صدا بزنيم تا بلكه انعكاس اين صدا نداي خيزش و خون خواهي باشد و ما را نيز از اين خون خواهان قرار دهند . مسلماً شمشير زدن در ركاب امام عصر عليه السلام به اين هدف ياري كردن دين خداست و تكاپويي است در جهت تحقق وعده‌ي الهي خداوند بر فرشتگان عزادار !

 

توصيف امام حسين عليه السلام از امام عصر عليه السلام و يارانش

سيدالشهداء چنين به توصيف امام عشق و شمشيرمي‌پردازند :

 نهمين فرزند من صاحب امر است و اوست كه ميراث ] خدايي [ را تقسيم مي‌كند و او زنده است .(3)

« و هو حي » و او زنده است .اين كلام امام حسين عليه السلام در وصف حضرت صاحب عليه السلام را بگذار كنار . آنچه شب نيمه شعبان در زيارت سيدالشهداء عليه السلام خواندي :« تو كشته‌اي اما نمرده‌‌اي .» مي‌بيني كه اين هر دو بزرگوار به حيات بي‌زوال يكديگر شهادت داده اند . امام حسين عليه السلام با يادآوري امام عصر عليه السلام به همه ي ما تذكر مي‌دهند كه خداوند يك شبه كار صاحب عالم را اصلاح مي‌كند و ايشان را به فرياد شب زدگان و دلمردگان مي‌رساند . حضرت سيدالشهداء عليه السلام چنين مي‌فرمايند :

.. يصلح الله أمره في ليله(4)

خدا امر ]فرج [ او را يك شبه اصلاح مي‌كند .

 در كلام امام حسين عليه السلام اميد به ظهور موج مي‌زند و اين نويدي است براي منتظران امام عصر عليه السلام كه بدانند ظهور مي‌تواند بدون مقدمه و يكباره صورت پذيرد . اينگونه دست از دعا برندارند و دل به يأس نسپارند . چرا كه به قول سيد الشهداء عليه السلام عمر تاريخ به سر نمي‌رسد مگر آنكه روز ظهور طلوع كند .

 لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتي يخرج رجل من ولدي(5)

اگر از عمر دنيا جز يك روز مانده باشد خدا آنقدر آن را طولاني مي‌كند تا مردي از اهل بيت من خروج كند .

 در انديشه‌ي سيدالشهداء عليه السلام همه‌ي ائمه‌ مهدي‌اند . اولين مهدي اميرالمومنين عليه السلام و واپسين مهدي امام عصر عليه السلام .

 و آخر هم التاسع من ولدي و هو القائم بالحق يحيي الله تعالي به الارض بعد موتها و يظهر دين الحق علي الدين كله و لو كره المشركون . له غيبه يرتد فيها قوم و يثبت علي الدين آخرون فيؤذون و يقال لهم « متي هذا الوعد إن كنتم صادقين » اما إن الصابر في غيبته علي الأذي والتكذيب بمنزله المجاهد بالسيف بين يدي رسول الله ....(6)

و آخرين آنها نهمين فرزند من است و او قائم به حقيقت است كه خداوند زمين را پس از مرگش به واسطه‌ي او زنده مي كند و دين حق را بر تمام اديان برتري مي‌بخشد هر چند مشركان را خوش نيايد براي او غيبتي است كه عده‌اي در آن مرتد مي شوند و عده‌اي بر دين خدا ثابت مي‌مانند پس مورد آزار قرار مي‌گيرند و به آنها گفته مي شود « آن وعده چه هنگام است اگر راست مي‌گوييد ؟» آگاه باشيد كه صبر كننده بر عذاب و تكذيب ] در آن زمان [ همانند مجاهد شمشير زن در ركاب رسول خداست .

 در عصري كه اعتقاد به امام زمان عليه السلام كجروي و خرافه پرستي و ارتجاع شمرده مي شود ،‌و در زماني كه دم زدن از آن بزرگوار از ديد خيلي‌ها مطلوب نيست ،‌و همگي به غربت او راضي شده‌اند ، خوشا به كساني كه بر آزارها شكيبايي مي‌ورزند و از تكذيب و انكارها نمي‌هراسند .

 اين افق را امام حسين عليه اللام قرن‌ها قبل براي من و تو ترسيم نموده و اجر اين صبر را شمشير زدن در ركاب رسول خدا صلي الله عليه و آله تصوير فرموده است در حقيقت ايشان با اين بشارت‌ ما را توصيه فرموده‌اند كه دست از ياري فرزندشان نشوييم و از راهي كه برگزيده‌ايم عقب نكشيم و وقتي از ما مي‌پرسند « متي هذا الوعد إن كنتم صادقين » پاسخ بدهيم « أليس الصبح بقريب » آيا صبح نزديك نيست ؟

 

 

 

قيام عاشورايي قائم عليه السلام

زمين مرده به تعبير ابا عبدالله الحسين عليه السلام با نفس مسيحايي امام عصر عليه السلام زندگي مي‌يابد و دين خدا به رغم اكراه كفار همه‌ي زمين را خواهد پوشاند . مي‌بيني پيوستگي را ؟ آن روز ، روز عاشوراست و ظهور عاشورايي آيت ديگري از بستگي اين دو سرور دوست داشتني :

يقوم القائم يوم عاشوراء(7)

قائم روز عاشورا قيام مي كند .

 

زيارت عاشوراي سيد الشهداء عليه السلام

 روز عاشورا زيارت سيد الشهداء عليه السلام ثوابي افزون دارد ، به گونه‌اي كه زائر حضرتش در اين روز همانند كسي است كه پيش روي ايشان جهاد كرده و در خون خود غلتيده . (8) و كسي كه چنين امام حسين عليه السلام را ياوري كند اين گونه توسط پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله بشارت داده شده :

پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله به جگر گوشه‌شان امام حسين عليه السلام فرمودند :

طوبي لمن يقتل حولك (9)

خوشا به آن كه در اطراف تو به شهادت رسيد .

 

پی نوشتها :

(1)          مفاتيح الجنان ،‌اعمال روز سوم شعبان .

(2)          مفاتيح الجنان ،‌اعمال روز عاشورا .

(3)          بحار الانوار ، ج 51 ، ص 132 .

(4)          همان ، ص 132 .

(5)          همان ،‌ص 133.

(6)          همان ، ص 133.

(7)          بحار الانوار ، ج 52 ، ص 297 .

(8)          كامل الزيارات ، ص 191.

(9)          همان ،‌ص 57 .

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 30
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 23
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 23
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 27
  • بازدید کلی : 197
  • کدهای اختصاصی