loading...
دانلود مداحی اهل بیت - پیروان پیر خمینی
admin بازدید : 6 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

امام باقر علیه السلام و مهدویت

امام باقر علیه السلام در سوم صفر سال (57 ه‍.ق) در مدینه متولد شد و نسبش از هر دو سو، علوی و فاطمی است؛ زیرا پدرش، امام سجاد علیه السلام، پسر امام حسین علیه السلام و مادرش، ام‌عبدالله، دختر امام حسن مجتبی علیه السلام بود.(1)

امام باقر علیه السلام، حدود چهار سال از دوران امامت جدش، امام حسین علیه السلام و حدود 37 سال از دوران امامت پدر بزرگوارش را درك كرد، آن حضرت در حادثه عاشورا حضور داشته، در این‌باره می‌فرماید: «من چهار ساله بودم كه جدم، امام حسین علیه السلام را كشتند و شهادت وی و آنچه در آن وقت به ما رسید به یاد دارم.»(2)

امام محمد بن علی بن الحسین علیه السلام با كنیه ابوجعفر و لقب‌های هادی، شاكر، امین، صابر و شبیه، به دلیل شباهت به پیامبر صلی الله علیه و آله(3) معروف بود و مشهورترین لقب وی، باقر بود؛ چرا كه رسول خدا صلی الله علیه و آله به روایت جابر، او را باقرالعلوم نام نهاد و در این‌باره فرمود: «او علم را به تمام و كمال می‌شكافد.»(4) در ادعیه و زیارات نیز، لقب آن حضرت را به صورت «باقر‌العلم بعد النبی و باقر علم النبیین» می‌خوانیم، امام باقر علیه السلام، سرانجام در (سال 114ه‍.ق)‍ در شهر مدینه به شهادت رسید و در قبرستان بقیع، كنار پدر و جدش امام حسن علیه السلام به خاك سپرده شد.

 

امام باقر علیه السلام و خلفای غاصب دوران

دوران بیست ساله امامت امام باقر علیه السلام با خلافت پنج خلیفه اموی هم‌زمان بود، بخش نخست امامت آن حضرت در دوره چهار خلیفه: ولید بن عبدالملك (86 ـ 96)، سلیمان بن عبدالملك (96 ـ 99)، عمر بن عبدالعزیز (99 ـ 101) و یزید بن عبدالملك (101 ـ 105) بود، آن‌گاه خلافت بیست‌ساله هشام آغاز شد ـ كه توانمند‌ترین خلیفه اموی بود ـ امام علیه السلام در این دوران، سیاست تقیه را پیش گرفت و از درگیری مستقیم با خلیفه دوری نمود؛ ولی زمینه شكل‌گیری حركت فكری و اعتقادی را میان متفكران جامعه و بزرگان علم، ادب و دانشمندان پی‌ریزی می‌كرد، امام باقر علیه السلام به وسیله تقیه، تشیع را از حوادث هولناك به ساحل نجات رهنمون شد، آن‌گونه كه می‌فرماید: «تقیه از دین من و پدران من است هر كه تقیه نكند، دین ندارد.»(5)

آن حضرت در سایه تقیه به بازسازی و گسترش تشیع پرداخت.

 

 

 

شاگردان و تربیت‌شدگان امام باقر علیه السلام

در منابع تاریخی و رجالی، شاگردان امام باقر علیه السلام تا 467 نفر نام برده شده‌اند بحران‌های فكری زمان ـ كه گروهی اهل غلو شده بودند، و دسته‌ای عقاید انحرافی مرجئه و خوارج را پی می‌گرفتند ـ امام باقر علیه السلام را بر آن داشت تا با نهضتی فرهنگی با آنان برخورد كند كه بهترین شیوه تربیت نیرو‌های كار‌آمد بود.

از ممتازترین شاگردان امام، زراره بود كه از متكلمان و محدثان زمان گشت و محفل گسترده مریدان را در كوفه هدایت می‌كرد،(6) برادرش حمران هم كه امام وعده بهشت بدو داد و در حق وی فرمود: «حمران، شیعه ما در این دنیا و آن دنیا است.»(7)

دیگری، حمزه بن محمد بن عبدالله الطیار است كه گرچه مدتی با امام باقر علیه السلام مخالفت می‌كرد؛ ولی پس از تردید فراوان و بررسی مدعیان گوناگون، امامت امام را پذیرفت و پیرو امام گشت.(8)

سایر شاگردان، عبارتند از: معروف بن خربوذ، ابو بصیر الاسدی، برید بن معاویه و محمد بن مسلم بن ریاح الطایفی كه مانند زراره بود؛ امام صادق علیه السلام درباره این شاگردان فرمود: «بشارت ده انسان‌های خالص را به بهشت، برید بن معاویه العجلی و ابوبصیر لیث بن البختری المرادی و محمد بن مسلم و زراره، چهار نفر نجبا و نیكانی كه امین‌های خدا بر حلال و حرام اویند و اگر آنان نبودند آثار و دستاورد‌های نبوت از بین می‌رفت و نابود می‌شد.»(9)

از دیگر شاگردان امام ـ كه مقام والایی داشت ـ ابوحمزه الثمالی بود، دیگری، شاعر نامدار، كمیت بن زید الاسدی بود كه مجموعه اشعار وی ـ كه اختصاص به ستایش اهل بیت علیهم السلام دارد ـ معروف به هاشمیات است، كمیت در شعر معروف به «میمیه» به جنایت‌های امویان و واقعه كربلا اشاره كرد و آن را در مدینه برای امام باقر علیه السلام خواند كه مشمول محبت و تشویق امام قرار گرفت؛ البته بعدها والیان اموی عبدالملك، وی را اذیت و آزار كردند.(10)

 

امام زمان علیه السلام در سخن امام باقر علیه السلام

ابراهیم بن عمر كناسی می‌گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم كه می‌فرمود: «همانا برای صاحب این امر، دو غیبت خواهد بود و قائم، قیام می كند در حالی كه بیعت كسی برگردنش نیست.»(11)

ابوبصیر هم از امام باقر علیه السلام نقل می‌كند كه حضرت فرمود: «بعد از حسین علیه السلام، نُه امام می‌آیند، نهم از آنان، قائم ایشان است.»(12)

جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل نموده كه فرمود: «زمانی بر مردم خواهد آمد كه در آن زمان، امامشان غایب خواهد شد؛ پس خوشا به حال كسانی كه بر امر ما ثابت باشند؛ همانا كم‌ترین پاداش ایشان، آن است كه خداوند خطاب به آنان می‌فرماید: بندگان من! به سرّ من ایمان آوردید و غیبت حجت مرا تصدیق نمودید؛ پس به بهترین پاداش از سوی من بر شما بشارت باد! بندگان من شمایید از شما می‌پذیرم و شما را عفو می‌نمایم و به وسیله شما، رحمت و باران را بر بندگانم نازل می‌كنم و برای شما است كه از بندگان بلا و عذاب را دور می‌كنم…»(13)

 

 

 

ظهور امام زمان علیه السلام

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «گویی قائم علیه السلام را … می‌بینیم كه میان ركن و مقام ایستاده، جبرییل در پیشگاهش بانگ می‌زند: بیعت برای خدا! پس زمین را پُر از عدل كند، چنان‌كه از ظلم و جور پر شده است.»(14)

 

مدت حكومت امام زمان علیه السلام

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «قائم 309 سال حكومت می‌كند، همان مقدار كه اصحاب كهف در غارشان ماندند، زمین را پر از عدل و قسط می‌كند، چنان‌كه از ستم پر شده باشد؛ پس خداوند برای او، شرق و غرب زمین را می‌گشاید و به شیوه سلیمان بن داوود سلوك نماید، آفتاب و ماه را صدا می‌كند، پاسخ او را می‌دهند و زمین برای او در نوردیده شود و به او وحی می‌رسد؛ پس به امر الهی به وحی عمل می‌كند.»(15)

 

شیوه حكومت امام زمان علیه السلام

امام باقر علیه السلام درباره شیوه حكومت حضرت مهدی علیه السلام می‌فرماید: «حضرت قائم علیه السلام به امر جدید و قضاوتی تازه ـ كه شدید است ـ به پا خواهد خاست.»(16)

در جای دیگر از حضرت باقر علیه السلام آمده است: «همان‌گونه كه پیغمبر دعوت فرمودند و اسلام غریبانه آغاز شد، حضرت مهدی علیه السلام همان‌گونه عمل می‌كند.»(17)

 

سفارش‌های امام باقر علیه السلام به منتظران ظهور

1. شناخت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «هر كس با شناخت امامش بمیرد، پیش افتادن این امر (ظهور) یا به عقب افتادن آن به او ضرری نرساند؛ كسی كه به معرفت امامش بمیرد مانند كسی است كه با حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف در خیمه‌اش باشد.»(18)

2. صبر در دوران غیبت

امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «ای مؤمنان! در به جا آوردن امور واجب خود، تحمل داشته باشید و در برابر دشمنانتان پایداری ورزید، هم‌دیگر را به شكیبایی سفارش نماید و با امام منتظر خود، پیوند و رابطه ناگسستنی داشته باشید.»(19)

3. زمان ظهور را تعیین نكردن

فضیل از امام باقر علیه السلام پرسید: آیا برای این امر )ظهور( وقتی معین است؟ حضرت امام باقر علیه السلام سه بار فرمودند: «آنان كه وقتی برای ظهور تعیین می‌كنند، دروغ می‌گویند.»(20)


پی نوشتها:

(1) الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص158و وفیات الاعیان، ابن خلكان، ج3، ص314.

(2) تاریخ یعقوبی، ابن واضح، ج2، ص320.

(3) كشف الغمه، اربلی، ج2، ص329.

(4) تاریخ یعقوبی، ابن واضح، ج2، ص320 و اصول كافی، كلینی، ج1، ص537.

(5) اصول كافی، كلینی، ج4، ص643.

(6) رجال كشی، ص133.

(7) همان، ص161

(8) همان، ص276.

(9) همان، ص238.

(10) الاغانی، ابوالفرج اصفهانی تحقیق عبدالستار احمد فراج، ج16، ص330.

(11) الغیبه، نعمانی، ص113.

(12) الغیبه، شیخ طوسی، ص92.

(13) كمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج1، ص330، ح15.

(14) بحارالانوار، مجلسی، ج52، ص290.

(15) همان.

(16) الغیبه، نعمانی، ص122.

(17) همان، ص173.

(18) همان، ص17، باب 26.

(19) همان، ص330، باب25.

(20)الغیبه، طوسی، ص425. 

admin بازدید : 4 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش چهارم از سلسله مقالات پیوند غدیر و مهدویت:

 غلامي آداب دارد ، راه و رسم مي‌طلبد ، براي خود مرام و مسلكي دارد. وظيفه‌ي يك غلام اين است كه بدنش در مقابل مولا خاضع و خاشع باشد خضوع بدني يعني اينكه همه‌ي اعضاي تن بنده ، برابر مولا در حال خواري و سر به زيري به سر برد و براي پذيرش امر و دنبال كردن امر و نهي او آمادگي كسب كند خواب و بيداري ، نشست و برخاست ،حركت و سكون و حتي شادماني و ناشادي بنده مطابق خواست مولاست .

بايد همه‌ي توانايي‌هاي ما در جهت رضاي مولايمان به كار رود و سمت و سوي زندگيمان را جهت نگاه عزيزمان تعيين كند . خدمت او وظيفه‌ي ماست ، و براي اين انجام وظيفه هيچ منتي بر او نداريم .

 

 

 

 خوب است كه دائماً نمودار كردار خويش را بررسي كنيم تا خداي نكرد مرتكب اهمال در حق ايشان نگرديم. اين ميثاق قديمي است و خدايي كه امام را مالك آسمان و زمين قرار داده و همه‌ي خلقت را به بهانه‌ي او خلق كرده ،‌در روز غدير اين پيمان و عهد را از ما ستانده است . اگر امام عصر عليه السلام ولي ما و اولي به تصرف در ماست ، پس خواست او بر ما مقدم است . در پيش انداختن او و در پي او شدن بايد تا آنجا پيش برويم كه دست و زبان و مال و حي قلب خويش را دارايي او بشماريم و از آن او بدانيم و براي تصرف و مالكيت در همه‌ي دارايي‌هاي مادي و معنوي براي امام عصر عليه السلام اولويت قائل شويم . بايد همان طور كه زبانمان در زيارت جامعه چنين خطابي دارد:

و مقدمكم امام طلبتي و اراداتي في كل احوالي و اموري(1)

شما را در خواسته و اراده و همه‌ي احوال و امورم پيش مي‌اندازم .

 در عمل پيش از اقدام به هر كاري و به زبان آوردن هر سخني براي امام عصر عليه السلام حساب باز كنيم و پرواي او را داشته باشيم . اينگونه در تمام شؤون زندگي بايد ببينيم او چه مي‌خواهد ! بايد به خود بگوييم اگر حضرتش هم الان دركنار ما بود ، مي پسنديد؟ و آيا اصلاً رويم مي آيد كه دست به اين كار بزنم يا اين سخن را از زبان بياورم ؟ به اين صدا گوش بسپارم ، يا در اين مكان حاضر شوم ؟

 مومن بايد در عصر غيبت پاي بند به بيعتي باشد كه با پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بسته است . بايد صاحبش را ولي الله بداند و در هر موقعيتي كه هست ، همه‌ي امورش را با ولي نعمتش تنظيم كند ، بايد همه‌ي اعضاء و جوارحش را براي خدمت به او به كار بگيرد و در هر كاري ببيند مولايش چه خواسته است ؟ يا حداقل آيا به انجام آن راضي است ؟ مسلماً اگر كسي خود را عبد بداند ، نمي‌تواند هر طور كه خودش مي پسندد زندگي كند .

 

ورع ، وظيفه‌ي غلام

 عبد بايد در هر لحظه‌اي و در هر موردي براي مالكش اولويت قائل شود و پيش از اينكه خواسته‌ي خود را اجرا كند ،‌آن را درجهت رضاي سرورش سامان بخشد.

 كسي كه به ولايت امام عصر عليه السلام ايمان دارد ، نمي‌تواند به دنبال جلب رضاي ايشان نباشد و تنها به سبك و سليقه‌ي خود روزگار بگذراند .

حتي اگر احتمال مي‌دهد ولي نعمتش در برابر كاري چهره در هم مي‌كشد ، به آن اقدام نمي‌كند و هراس دارد از اينكه به امور شبهه آميز و مشكوك نزديك شود .

 اينجاست كه ورع از حاشيه‌ي زندگي به متن آن نفوذ مي‌كند و بنده نه تنها از حرام قطعي پرهيز مي‌نمايد ، بلكه در مقابل حرام حريم مي گيرد و با احتياط و دورانديشي حركت مي‌كند ، تا به ضرر جبران ناپذير از دست دادن دين نيفتد .

 اينگونه فردي هيچگاه درصدد پيدا كرده راه حل‌هاي مختلف و توجيهات نه چندان موجه براي رسيدن به خواسته‌هاي خود نيست و بي‌جهت به هر چه مي پسندد رنگ دين نمي‌زند ، بلكه خالصانه رضاي مولايش را جستجو مي كند .

 

سپردن همه‌ي امور به مولا

 قديم‌ها خادمان و بندگان را صبح به دنبال وظيفه و كارشان مي‌فرستادند و ارباب ،‌خود را موظف مي‌دانست كه غذا و مكان استراحت بنده را فراهم كند . بنابراين مشغوليت ذهني و فكر و ذكر غذا هيچ يك از مسائل شخصي‌اش نبود . هم و غم او تنها صرف فرمانبرداري مي‌شد .

 اين پيمان بستن شايسته نيست كه به عهد شكني بيانجامد ، پيمان هم فقط نبايد زباني باشد ،‌بلكه بايد ظهور و بروز عملي پيدا كند. وقتي كردار من و تو زينت صاحب الزمان عليه السلام باشد ، و او بتواند به ما مباهات كند ،ما به اين عهد تماماً عمل كرده‌ايم وگرنه ، نه .

 

 

 

ثمره‌ي التزام به پيمان

 اين چنين است كه اگر عمل و كردار ما مطابق خواست آن حضرت باشد ، يقيناً يمن لقاء آن مه لقا به تأخير نمي‌افتد و ديدار روي يوسف كنعان ، نصيب چشمانمان خواهد شد . چنانكه خود آن عزيز فرمود :

 ولو أن أشياعنا - وفقهم الله لطاعته - علي اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم ، لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا (2)

واگر شيعيان ما – كه خدا بر طاعتش توفيقشان دهد - در وفاي به عهد و پيماني كه بر عهده‌ي آنان است ،‌هم دل مي‌شدند ، بركت ديدار ما از آنها وا پس نمي‌افتاد و سعادت مشاهده ي ما همراه با معرفت حقيقي و راستين برايشان پيش مي آمد .

شيعه بايد مولا راولي خويش بداند ، بنده بايد بندگي‌اش را بكند ، غلاميش را صرف كند ، خدمتش را پي بگيرد و مطمئن باشد كه خواجه خود روش بنده پروري داند ! غلام نبايد نگران مسائل شخصي‌اش باشد ، بايد همه چيزش را به مولايش بسپارد ! وقتي براي زندگي و تامين مخارجش كار مي‌كند ، بايد توكل و اميدش به انعام صاحبش باشد و مطمئن باشد كه مولايش آنچه شايسته و به صلاحش باشد فراهم مي‌كند .

 

تجديد عهد

بأبي أنتم و امي و نفسي و أهلي و مالي (3)

اين والاترين مرتبه و فراترين درجه‌اي است كه عبد و غلام به آن مي‌رسد . حاضر است خودش و خانواده‌اش و مال و داراييش را به پاي مولايش بريزد و همه را فداي رضايت او كند .اگر كسي به اين مرحله برسد ، آن وقت اين بخش زيارت جامعه از باطنش مي‌جوشد و از ضميرش نشأت مي گيرد .

 عهدي كه در غدير بسته شد ، مي‌شود كه هر طلوع تجديد كنيم ، و ميثاقي كه نزد مولايمان نهاده‌ايم ، مي‌توانيم در هر سپيده به ياد آوريم . دعاي عهد تجلي اين تجديد ميثاق است ، آنجا كه عرضه مي داريم :

اللهم إني اجدد له في صبيحه يومي هذا و ما عشت من أيامي عهداً وعقداً و بيعه له في عنقي لا احول عنها و لاازول ابداً (4)

خدايا ، امروز صبح و در هر روز زندگي با او عهد و قول و بيعتي را نو مي‌كنم كه به گردنم باشد ، از آن سر باز نزنم و هرگز كوتاه نيايم.

 

پی نوشتها :

(1)                        زيارت جامعه ،‌مفاتيح الجنان .

(2)                        احتجاج ، ج 2 ، ص 325.

(3)                        زيارت جامعه ، مفاتيح الجنان.

(4)                        دعاي عهد ، مفاتيح الجنان .

 

 

admin بازدید : 5 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش چهارم از سلسله مقالات غربت یار:

امام عصر عليه السلام به خواست خداوند متعال ولي نعمت همه‌ي مخلوقات هستند و بيشترين حق را بر همه دارند ايشان فراگيرترين ،‌ پايه‌اي ترين ، فراوان‌ترين و باكيفيت‌ترين وعظيم‌ترين نعمتي هستند كه خداوند نصيب ما فرموده است . لذا بايد طبيعتاً ذكري كه از ايشان به ميان مي آيد نيز فراوان‌تر ، شديد و غليظ‌تر و با انواع بيشتري تحقق يابد وگرنه ايشان غريب مي‌مانند .

اگر نفس مي‌كشيم ، اگر درد نداريم ، اگر خير و بركت در زندگيمان مي‌بينيم و احساس آسايش مي‌كنيم بايد حواسمان باشد كه اين نعمتها از كدام وجود نشأت گرفته و از كجا اين آبشار نعمت به سوي ما سرازير گشته است .

 آيا تا به حال شده به خاطر نعمت‌هايي كه داريم و سختي‌ها و بلاهايي كه نداريم بگوييم يا صاحب الزمان از شما ممنونيم ؟

 آيا در مقابل بيمار نبودن و فرزند سالم داشتن و در شرايط مطلوب به سر بردن شكر ولي نعمتان را به جاي آورده‌ايم ؟

 به راستي اگر در مقابل اين همه نعمت از يادآوري و ذكر اماممان سر باز زنيم آيا به غربت او راضي نشده‌ايم و در برابر او مسؤول نيستيم ؟

 

 

 

 امام زمان عليه السلام به اين معنا از غربت نيز در محاق غريبي به سر مي برند . اگر پدري كه با فرزندانش ارتباط قوي دارد و خانواده‌اش به او علاقه‌مند هستند ، به سفري طولاني برود ، به راستي چه حالتي براي آن خانواده متصور خواهد بود ؟ به هر مناسبتي در خانه از او يادي به ميان مي‌آيد ، اهل خانه به دنبال بهانه مي گردند تا خاطرات او را يادآوري كنند و جاي او را خالي نمايند . هنگامي كه تماس مي گيرد همه براي سخن گفتن با او مشتاقند و اگر چند وقتي خبري از او نشود به هر وسيله‌اي شده براي خبرگرفتن از او و درباره‌ي او تلاش ميكنند عكس او ، وسايل او و حتي جاهايي كه در خانه يا بيرون آن حضور داشته دائماً مورد توجه خانواده‌ي اوست حالا اگر اينها بدانند كه اين سفر نه يك سفر معمولي كه نوعي زنداني شدن است ، قطعاً سختي‌ها و ناملايماتي كه به دوش خواهند كشيد فراوان‌تر است . طبعاً بيشتر براي پدرشان غصه مي‌خورند و به همه براي خلاصي او التماس دعا مي گويند و هنگامي كه با خداوند ارتباط برقرار مي كنند نخستين و مهمترين خواسته‌شان آزادي پدر است . و چه بسا حاضرند از بسياري از نيازهاي ديگرشان چشم بپوشند تا پدرشان آزاد شود و شايد هم همه‌ي خواسته‌هاي ديگرشان يادشان برود و كانون توجهشان به خلاصي پدر معطوف شود . اين همه به خاطر علاقه و پيوندي است كه ميان آن خانواده و پدرشان برقرار است ، و اين محبت باعث مي شود گرفتاري او را تاب نياورند ، و در يك كلام فكر و ذكرشان پدرشان شود .

 حال مگر ما ندانسته‌ايم كه امام زمان عليه السلام پدر شفيق و مونس رفيق و برادر همزاد و مادر مهرورز است ؟ و مگر نمي‌دانيم اين پدر ما زنداني غيبت است و درد گمراهي و نافرماني انسان‌ها شكنجه‌اش مي‌دهد ؟

 به خود باز گرديم و ببينيم كه آيا همين حالاتي را كه طبيعتاً فرزندان يك خانواده نسبت به پدر سفر كرده‌ي خود دارند ، ما نيز دربراه ي امام زمانمان داريم ؟

 مسلماً ساده انگاري است اگر ياد كرد مختصري را كه نيمه‌ي شعبان هر سال از آن حضرت در سطح جامعه صورت مي گيرد ، از ميان برنده‌ي غربت ايشان بدانيم . شأن ، منزلت ، بلندايي ، عظمت و لطف و عطوفت امام عصر عليه السلام به ما آن قدر است كه اگر هر ثانيه يادآور ايشان باشيم باز هم به غربت آن عزيز پايان نداده‌ايم . چرا كه يادآوري‌هاي مختصر از آن حضرت مسلماً كيفيت ، و زمينه‌هاي چند گونه را آن گونه كه مناسب شأن ايشان است دارا نيست . پس لااقل بياييم مايي كه داعيه‌دار محبت آن عزيز هستيم قدري از غفلت و بي‌توجهي نسبت به او به در آييم تا همان وضعيتي را كه فرزندان دور افتاده از پدري نسبت به او دارند در ما هم ايجاد شود .

 

 چه كنيم ؟

خاتمه‌ي كلام را سخناني زيبا از مرحوم صاحب مكيال المكارم در زمينه‌ي غربت امام عصرعليه السلام قرار مي ‌دهيم به اين آرزو كه خدا كند روز ظهور شرمنده از نامردي نسبت به اماممان نباشيم .

 و اگر از اهل غفلت و اعراض از آن سرور باشي . جاي تاسف است. خداي عزوجل فرمود:« و هر كس از ياد من دوري كند همانا براي او زندگي تنگي خواهد بود و روز قيامت او را نابينا محشور خواهيم ساخت ..» كدام سختي و تنگي از تاريكي غفلت و ناداني بدتر است و كدام حسرت از كوري روز قيامت بزرگتر ؟ و كدامين بيم و وحشت از آن پشيماني زشت‌تر و كوبنده‌تر است ؟ چه مصيبت بزرگ و دردناكي ! پس شتاب كن ،‌ بشتاب براي خلاصي خودت و آزادي گردنت . و اين حاصل نمي‌گردد مگر با ياد مولايت ،‌تا در دنيا و آخرت دستت را بگيرد.( مكيال المكارم ،ج2 ، ص 309).

 

admin بازدید : 3 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش ششم از سلسله مقالات غربت یار:

  امام عصر عليه السلام كشتي نجات‌اند . كشتي نجات راه مي افتد و گوشه گوشه‌ي درياي متلاطم را مي‌كاود . هر قدمي را به دقت مي نگرد ، از سويي مرتباً اعلام مي كند كه براي نجات آمده است .حال اگر غريقي در حال فرو رفتن در گرداب باشد و موج‌ها او را احاطه كرده باشند و در همان حال كشتي نجات را در كنار خود ببيند چه بايد بكند ؟ آيا اگر خود فريادي نزند و ناخدا را به ياري نطلبد شايسته‌ي ملامت نيست؟ آيا اگر به جاي پيوستن به كشتي نجات ، در جهت مخالف شنا كند و از سپردن خود به منجي سر باز زند ، كار او را غير عاقلانه نمي شمرند .

 

 

 

امام عصر عليه السلام و اجدادشان فرياد زده‌اند كه : نحن سُفُن النجاه(1) (‌ما كشتي نجاتيم ) و پاي حرفشان هم ايستاده‌اند . در اين وانفساي دنيا و خصوصا دراين عصر نکبت بار، غصه آلود و حيرت خيز غيبت، ما در انواع گرداب ها و ورطه ها گرفتار شده ايم. اين گرفتاري ها از تنگناهاي مادي گرفته تا بلاها و امراض معنوي و روحي ما در بر گرفته اند. چنان که دير نيست آب از سرمان بگذرد و اميد نجات يافتنمان از بين برود.

اما متاسفانه دست روي دست گذاشته ايم و به مولايمان، به کشتي نجاتمان التجا نمي کنيم. همه گونه تلاشي مي کنيم، در خانه ي هر کس و ناکسي را مي زنيم، از هر دوست و آشنايي کمک مي طلبيم، اما آنجا که بايد برويم نمي رويم. براي تربيت ديني فرزندانمان به انواع روش ها مي آويزيم، براي اصلاح فساد زدگي ها به هر راه حلي دست مي زنيم، اما حواسمان به اين نيست که اگر فرزندمان امام زمان شناس شود، ديگر براي نماز خواندن نياز به اجبار و کنترل ندارد، براي کنترل نگاهش نياز به تذکر ما نيست و... .

اگر جوان ما با لطف و عطوفت مولايش عجين شود و طعم محبت او ار بچشد. ديگر محال است لذت رضايت او از خودش را با هيچ لذت شهوي معاوضه کند. اگر دختر و پير ما با امامش انس بگيرد و شيريني مناجات را با صدها ساعت گوش سپردن به موسيقي حرام معامله نمايد.

درد اينجاست که ما با معلول ها مبارزه مي کنيم، اما اگر به علت ها باز گرديم، مي بينيم که زير ساخت و زير بناي روحي درست، قطعا نتايج صحيح به دنبال خواهد داشت و چه زير بنايي محکم تر و مطمئن تر از تقويت محبت بچه ها به امامشان؟! چه سپري بهتر از آشنا کردن آنان با مولايشان و از آن طرف سپردن آنها به دست صاحبشان؟!

ما اين چنين نکرده ايم و نمي کنيم، ما در حال غرقيم اما حتي همين زحمت را به خود نمي دهيم که پنجه از ميان غرقاب بيرون کنيم و دستگير را به ياوري بخواهيم. در استغاثه هايمان به ندرت مي شود که با سوز و گداز باشيم، و طبيعي است که با اين کسالت و تصنع که داريم به ما توجه نکنند. از اين کشتي نجات خود کناره گزيده ايم. يا سر خود را به زير آب فرو برده ايم و يا گاه در جهت مخالف آمد او فرار کرده ايم و اين گونه است که سفينه ي نجات ما غريب مانده است.

 

شاهد امت

خداوند امام را شاهد امت قرار داده است. علم امام به ما، به گونه اي است که لحظه اي از او غايب نيستيم، گويي همواره چشم او نگران ماست و توجه او ما را مي پايد و از ما مراقبت مي کند. به راستي اگر کودکي خردسال به تنهايي نظاره گر رفتار و اعمال ما باشد، آيا حالمان با زمان تنهايي تفاوت نمي کند؟ آيا براي نگاه کردن او حساب باز نمي کنيم و به خاطر حيا از دست از يک سري کارها نمی داريم؟ حال اگر اين فرد ناظر، بزرگسال باشد آيا حريمي که حفظ مي کنيم و رعايت هايي که داريم مرتبه ي بالاتر و فراتري نمي يابد؟! اگر اين فرد، مرجع تقليد يا امام معصوم باشد چطور!؟

امام صادق عليه السلام امر فرموده اند:

فاحضرونا جميعا(2) (همه ي ما را حاضر بدانيد)

اگر فرضا به اين توصيه حضرت صادق عليه السلام عمل کرديم، به چه نتيجه اي دست خواهيم يافت؟ به خاطر اين که امام مي بيندمان آيا ديگر طرف گناه مي رويم؟ آيا باز هم در مقابل مشتبهات بي محابا عمل مي کنيم؟ آيا معصيت را کنار نمي گذاريم؟ آيا نمازهاي با توجه تري نمي خوانيم؟

شکر عملي اين وصف امام عصر عليه السلام به اين است که براي ايشان در حرکات و سکناتمان حساب باز کنيم و به گونه اي رفتار کنيم که در هر لحظه انگار در کنار ايشان و در محضر ايشان هستيم.

نکته ي ديگر در شکر عملي وصف شاهد بودن، اين است که زيارت آن حضرت را ترک نکنيم. هيچ اشکالي ندارد اگر بعد از نمازهاي واجب، با يک «السلام عليک يا صاحب الزمان» ساده به ايشان عرض ارادت کنيم. بد نيست اگر شب ها قبل از خفتن و صبح ها پس از برخاستن، سلامي خدمت آن سرور عرضه بداريم و از ايشان طلب برکت و گدايي رحمت کنيم.

خدا شاهد است که او مي بيند، او چشمي باز دارد و گوشي به آواز. اگر فردي قدمي برايش بردارد يا لطفي در حقش بکند يا محبتي خرج او نمايد و ساعتي و عمري را در راه او صرف کند، ممکن نيست بي پاسخ بماند. امام عادتش احسان است و خوي و خلقش از کرامت و بزرگواري وجود سرشته است.

بزرگي مي گفت يکي از راه هاي مؤثر و تجربه شده ي تقويت محبت امام عصر عليه السلام اين است که با خود تصميم بگيريم يک هفته به خاطر گل وجود ايشان گناه نکنيم و هر بار موقعيت گناهي پيش آمد به خود تلقين کنيم که به خاطر ايشان و محبت آن بزرگوار طرف گناه نمي رويم. مي فرمود: «خدا مي داند که پس از هفته اي به واسطه ي اين خودداري چه موج محبتي در دل ما ايجاد خواهد شد! و قهرا ادامه آن حالت، محبت را به اوج خواهد رساند.

حال که چنين نيستيم و بسياري حتي نمي دانند که امام نظاره گر اعمالشان است، آنها هم که مي دانند چندان بهتر از ديگران عمل نکرده اند. درست است که يک سري رعايت ها و تقيدات در ميان قشر متدين وجود دارد،‌ اما آيا همه ي آنها به نحو احسن به وظيقه ي خود عمل کرده اند و آيا متناسب با امکانات و نعمت هايي که امام عصر عليه السلام در اختيار ايشان گذارده به شکر ايشان پرداخته اند؟ آيا ديگراني که اصولا خبري از امام عصر عليه السلام ندارند اگر همين محيط تربيتي و دارايي هاي معنوي را داشتند بهتر از ما عمل نمي کردند؟ اين نکته بسيار جاي تامل است و حقيقتا انسان را از اين که بخواهد خود را برتر از ديگران بداند باز مي دارد.

هر چه عطاي نعمت بيشتر باشد، هر چه معرفت ما نسبت به امام بالاتر رود، وظيفه اي که بر دوشمان خواهد آمد سنگين تر خواهد بود و اگر اين وظيفه ادا نشود کفر آن نعمت کرده ايم و اماممان غريب مانده است.

 

 

 

غربت، دوري از اهل و ديار

معناي چهارم از غربت که شايد شايع ترين مفهوم آن باشد اين است که فرد از اهل و خانواده و وطن و مسکن خود فاصله بگيرد و در جايي که کسي نمی شناسدش قرار داشته باشد. چنين کسي در واقع عزلت نشين و گوشه گير شده و با کساني که تمايل و طلب دارد نمي تواند ارتباط داشته باشد. اين فرد در حقيقت از آنجا که دوست دارد در آن زيست کند دور مي افتد. نه کسي سراغش را مي گيرد و نه فردي را در آن غريب آباد مي شناسد، تا بتواند با همدمي او دردهاي دلش را آرام کند. چه حالي به انسان دست مي دهد، وقتي اين حديث امام صادق عليه السلام را مي شنود:

لابد لصاحب هذا الامر من غيبه و لا بد في غيبته من عزله و نعم المنزل الطيبه(3)

براي صاحب اين امر چاره اي نيست از غيبت و در غيبت او چاره اي نيست از عزلت [او] و چه خوب منزلگاهي است مدينه!

شهر مدينه، وطن امام عصر عليه السلام است و جايي که ايشان دوست مي دارند در آن منزل کنند و ساکن باشند. اما دريغ که امتحان و تقدير الهي اولا براي ايشان غيبت و نهاني را رقم زده است و به دنبال آن، باعث عزلت و کناره گيري ايشان از انسان ها شده و طبيعي است که اين عزلت به دنبال خود حسي غريب خواهد آورد.

بياييد خودمان را جاي آن حضرت بگذاريم! شخص اولي خلقت باشي، همه ي آفرينش را براي تو ايجاد کرده باشند، برگزيده ترين موجود عالمی باشي و در عين حال دستت بسته باشد. و مجبور باشي روزگارت را در گوشه ي عزلت بگذراني. درد و غم به جانت خراش بگذارد، بغض راه حنجره ات را ببندد، اما کسي را پيدا نکني که با او در ميان بگذاري. خود آن حضرت چنين فرموده اند:

ان ابي عهد الي ان لا اوطن من الارض الا اقصاها و اخفاها(4)

پدرم عليه السلام با من پيمان بست که در زمين وطن نگزينم مگر در دورترين و مخفي ترين [جاي آن].

با اينکه خداوند مي تواند ولي خود را از شر نامردمان حفظ کند، بدون اينکه در دور دست ها ساکنش نمايد، اما اين چنين اراده فرموده که آن حضرت، در دورترين و مخفي ترين مواطن ساکن باشند تا دست نامردمان به ايشان نرسد و شر شروران از وجود مبارکشان به دور باشد. با اينکه در روايات آمده که «امام عصر عليه السلام در ميان مردم دفت و آمد مي کنند، در بازارهاي ايشان راه مي روند و روي فرش هايشان قدم مي گذارند.»(5) اما محل اقامت ايشان در بيابان ها و صحراهاست و در ميان مردم، منزل ثابت و اقامتگاه دائمي ند ارند. اين است که غريب و دور از اهل و ديار مانده اند. قرن هاست که مشتاقان آن حضرت در محافل انس، گرد هم مي آيند و از ايشان گفت و شنود مي کنند، امام محبوب خود را در جمع خود نمي يابند و سر خود را در ميان نمي بينند. جاي خالي امام عصر عليه السلام خصوصا در ميان اهل معرفت کاملا مشهود است، اگر چه مولايشان به آنها سرکشي مي کند، اما همين که دائما با دوستان و مواليان خود ارتباط ديداري ندارد و نمي تواند با آنها زندگي کند، گواه اين است که ايشان غريب افتاده اند.

 

پی نوشتها :

(1)    بحارالانوار ، ج 1 ، ص337

(2)    غيبت نعماني، باب 8، ح 2.

(3)    غيبت نعماني، ص 188، باب 10، ح 41.

(4)    کمال الدين، ص 447.

(5)    بحار الانوار، ج 52، ص 154.

 

admin بازدید : 4 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

آغاز غيبت و داستان سرداب

پس از در گذشت و يا شهادت امام حسن(ع)، ماموران خليفه عباسى حركت گسترده اى را آغاز كردند و به جست و جوى فرزند و جانشين آن حضرت پرداختند(1). در هر جا كه احتمال وجود امام زمان(ع) را مى دادند، حضور مى يافتند. هدف آنان از هجوم به منزل امام حسن(ع) و اذيت و آزار بنى هاشم، دستگيرى و قتل فرزند امام حسن(ع) بود. اين پيگيرى خطرى بزرگ براى آينده امامت بود، كه با قدرت و حكمت پروردگار، مهدى(ع) از نظرها پنهان گرديد و از خطرها به دور ماند.

در آغاز غيبت، ميان علما و دانشمندان اختلاف است. سه نظر در آن وجود دارد.

گروهى مانند شيخ مفيد(ره) آغاز غيبت صغرا را از هنگام ولادت حضرت مهدى(ع) به شمار آورده اند(2)؛ زيرا از همان سالهاى آغازين ولادت، آن حضرت غيبت نسبى داشت و شمارى اندك از ياران، وى را مشاهده كردند.

بنابراين نظر، دوره غيبت صغرا تقريباً 74 سال مى شود، يعنى از آغاز ولادت، تا پايان سفارت آخرين سفير حضرت.

برخى بر آنند كه غيبت صغرا، از سال 260 ه. ق. يعنى سال درگذشت امام حسن(ع) آغاز شد و اين مدت، تا شروع غيبت كبرا، دوران آمادگى شيعيان و اُنس آنان به جدايى از امام زمان(ع) نام گرفت. اين دوران تقريباً هفتاد ساله، غيبت همه جانبه نبود. سفيرانى رابط بين امام و مردم بودند و مردم با واسطه، پرسشهاى دينى و دنيايى خود را از آن حضرت دريافت مى كردند.

گروهى آغاز غيبت امام(ع) را از زمانى مى دانند كه ماموران خليفه به منزل حضرت در سامرا، هجوم آوردند، تا وى را دستگير كنند و آن حضرت در آن هنگام، در سرداب و همان جا، از ديده ها پنهان شد و تاكنون، در آن جا، بدون آب و غذا زندگى مى كند و روزى از آن جا ظهور خواهد كرد.

اين داستان چنان شهرت يافته كه وى را (صاحب سرداب) لقب داده اند(3).

 

 

 

در پاسخ اين سخنان بايد گفت: در منابع شيعى و كتابهاى اماميه، هيچ نامى از سرداب نيست. نويسندگان اهل سنت در نوشته هاى خود بر اين نظر اصرار مى ورزند و متأسفانه اين مسائله دستاويز حمله ناآگاهانه برخى از آنان به تشيع گرديده است(4). پنداشته اند كه شيعيان در ميانه سرداب، امام خود را مى جويند و ظهورش را از آن نقطه انتظار مى كشند؛ از اين روى، تهمتهايى به شيعه زده اند و زحمت مراجعه به منابع شيعى را در اين زمينه به خود نداده اند.

البته داستان حمله ماموران معتمد عباسى به منزل امام(ع) و برخورد آنان با آب فراوان و ديدن فردى كه در گوشه اى نشسته و عبادت مى كند و سپس هجوم به طرف وى و ناكام شدن آنان از دستگيرى وى، در برخى از منابع شيعى آمده است، اما در اين نقل، بر فرض صحت سند و دلالت آن: اولاً، از سرداب نامى برده نشده است ثانياً، حمله ديگرى كه از ناحيه معتمد صورت گرفته خلاف آن چيزى را كه اهل سنت مى گويند، ثابت مى كند زيرا بنابراين نقل، امام(ع) آن محل را ترك كرد و از پيش چشم ماموران گريخت و در نتيجه، در سرداب نيست (5).

منشأ خرده گيريهاى نا آگاهانه برخى به شيعه، در اين زمينه، آن است كه شيعيان به بخشى از حرم عسكريين در سامرا، يعنى سرداب احترام و توجه خاصى دارند و آن را زيارت مى كنند. خاطره هاى امامان خويش را گرامى مى دارند و آن مكان را مورد عنايت قرار مى دهند. و اين نه به خاطر آن است كه امام زمان(ع) دراين جا مسكن گزيده است و زندگى مى كند، بلكه از آن جهت كه زمانى مركز عبادت و سكونت چند تن از امامان راستين تشيع بوده است.

و ما حب الديار شقفن قلبى ولكن حبّ من سكن الديار گذشته از اين، بر اساس احاديث فراوانى كه در منابع شيعى وجود دارد، شيعيان بر اين باورند كه امام زمان(ع) در ميان مردم در رفت و آمد است و در مراسم حج و مانند آن شركت مى جويد و مانند يوسف كه برادرانش را مى شناخت و آنان وى را نمى شناختند، دوستان خويش را مى شناسد و...(6). بنابراين، داستان غيبت حضرت مهدى(ع) در سرداب سامرا و زندگى كردن حضرت در آن مكان، بهتان و دروغى بيش نيست و هيچ يك از بزرگان شيعه، چنين باورى نداشته و ندارند.

 

پی نوشتها:

(1) اصول كافى، ج505/1.

(2) ارشاد، مفيد، ج340/2.

(3) اتفاق در مهدى موعود، سيد اكبر قرشى62/ـ 111.

(4) منتخب الائثر فى الائمام الثانى عشر، صافى گلپايگانى 372/، داورى، قم.

(5) كتاب الغيبه، شيخ طوسى؛248/ بحار ج51/52.

(6) كتاب الغيبه، شيخ طوسى 164.

 

admin بازدید : 8 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

دورنمای انتظار
1.خوشبینی به آینده بشریت.
2. پیروزی نهایی صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادی و صداقت بر زور و استكبار و ظلم و اختناق ودجل (دجالگری وفریب).
3. حكومت جهانی واحد.
4. آبادانی تمام زمین در حدی كه نقطه خراب و آباد ناشده باقی نماند.
5. بلوغ بشریت به خردمندی كامل و پیروی از فكر و ایدئولوژی و آزادی از اسارت شرایط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی.
6. حداكثر بهره­گیری از مواهب زمین.
7. برقراری مساوات كامل میان انسانها در امر ثروت.
8. منتفی شدن كامل مفاسد اخلاقی از قبیل زنا، ربا، شرب خمر، خیانت، دزدی، آدمكشی و خالی شدن روانها از عقده­ها و كینه­ها.
9. منتفی شدن جنگ و برقراری صلح و صفا و محبت و تعاون.
10. سازگاری انسان و طبیعت.

دو نوع انتظار
انتظار فرج دو گونه است: انتظاری كه سازنده، تحرك بخش، تعهدآور، عبادت، بلكه با فضیلت ترین عبادت است و انتظاری كه ویرانگر، بازدارنده، فلج كننده، و نوعی« اباحیگری» محسوب می­شود. این دو نوع انتظار معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم و تاریخی مهدی موعود(عج) است كه به نوبة خود از دو نوع بینش درباره تحولات تاریخی ناشی می­شود. اكنون به تشریح این دو نوع انتظار می پردازیم و از انتظار ویرانگر آغاز می كنیم.

 


انتظار ویرانگر
برداشت قشری مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود
 عجل الله تعالی فرجه الشریف این است كه صرفا ماهیت انفجاری دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حق­كشیها و تباهیها ناشی می­شود. نوعی سامان یافتن كه معلول پریشان شدن است.آن گاه كه صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل، یكه تاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حكومت نكند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ می­دهد و برای نجات حقیقت نه اهل حقیقت - زیرا حقیقت طرفداری ندارد- دست غیب از آستین بیرون می­آید. بنابراین هر اصلاحی محكوم است، زیرا هر اصلاح یك نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیب ظاهر نمی­شود. برعكس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حق كشی و هر پلیدی به حكم این كه مقدمة صلاح كلی است و انفجار را قریب الوقوع می­كند، جایز است. زیرا« الغایات تبرّر المبادی؛ هدفها، وسیله­های نامشروع را مشروع می كند.» پس بهترین كمك به تسریع در ظهور و بهترین شكل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
این جا است كه گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذّت و كامجویی است و هم كمك به انقلاب مقدس نهایی. این جا است كه این شعر مصداق واقعی خود را می یابد:
در دل دوست به هر حیله رهی باید كرد
طاعت از دست نیاید، گنهی باید كرد
این گروه طبعا به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف وناهیان از منكر با نوعی بغض و عداوت می­نگرند، زیرا آنان را از تأخیراندازان ظهور و قیام مهدی موعود
 عجل الله تعالی فرجه الشریف می­شمارند. برعكس، اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر واندیشه با نوعی رضایت به گناهكاران و عاملان فساد می­نگرند زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم می نمایند. این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی موعود و این نوع انتظار فرج كه منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی می­شود و نوعی اباحیگری باید شمرده شود، به هیچوجه باموازین اسلامی و قرآنی وفق نمی دهد.

انتظار سازنده
آن عده از آیات قرآن كریم كه ریشه این اندیشه است ودر روایات اسلامی به آنها استناد شده است، در جهت عكس برداشت بالا است. از این آیات استفاده می­شود كه ظهور مهدی موعود
 عجل الله تعالی فرجه الشریفحلقه ای است از سلسله مبارزات اهل حق و اهل باطل كه به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می­شود. سهیم بودن یك فرد در این سعادت موقوف به این است كه آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی كه به آنها در روایات استناد شده است، نشان می­دهد كه مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف مظهر نویدی است كه به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است و مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است:
« خداوند به مؤمنان و شایسته كاران وعده داده است كه آنان را جانشینان زمین قرار دهد و دینی كه برای آنها پسندیده است، مستقر سازد؛ دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید(دشمنان آنانرا نابود سازد)، بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزی را در عبادت یا طاعت شریك حق نسازند».(1)
«ظهور مهدی موعود منّتی است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان، و وسیله ای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان ، و مقدمه­ای است برای وراثت خلافت الاهی آنها در روی زمین».(2)
«ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعده­ای است كه خداوند متعال از قدیمترین زمانها در كتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است كه زمین از آن آنان است و در پایان ، تنها به متقیان تعلق دارد.»(3)

 

 

حدیث معروف كه می فرماید: «یملأ الله به الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما وجورا» نیز شاهد مدعای ما است نه بر مدعای آن گروه. در این حدیث نیز تكیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است كه مستلزم وجود گروه مظلوم است و می­رساند كه قیام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای حمایت مظلومانی است كه استحقاق حمایت دارند. بدیهی است كه اگر گفته شده بود: «یملأ الله به الارض ایمانا و توحیدا و صلاحا بعد ما ملئت كفرا و شركا و فسادا » مستلزم این نبود كه لزوماً گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشد. در آن صورت استنباط می­شد كه قیام مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف برای نجات حق از دست رفته و به صفر رسیده است نه برای گروه اهل حق، هرچند به صورت یك اقلیت.
شیخ صدوق روایتی از امام صادق علیه السلام نقل می كند، مبنی بر اینكه این امر تحقق نمی پذیرد مگر اینكه هر یك از شقی وسعید به نهایت كار خود برسد.
پس سخن در این است كه گروه سعدا و گروه اشقیا، هر كدام به نهایت كار خود برسند، سخن در این نیست كه سعیدی در كار نباشد و فقط اشقیا به منتهی درجة شقاوت برسند.
در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است، كه به محض ظهور امام
 عجل الله تعالی فرجه الشریف به آن حضرت ملحق می شوند. بدیهی است كه این گروه ابتدا به ساكن خلق نشده و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمی شوند. معلوم می شود درعین اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمینه هایی عالی وجود دارد كه چنین گروه زبده­ای را پرورش می دهد. این خود می­رساند كه نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلكه فرضا اگر اهل حق از نظر كمیت قابل توجه نباشند، از نظر كیفیت ارزنده ترین اهل ایمانند و در ردیف یاران سید الشهدا هستند.
از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهور امام، یك سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت می گیرد؛ آنچه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است، نمونه ای از این قیامها است. این جریانها نیز ابتدا به ساكن و بدون زمینه قبلی رخ نمی دهد.
در برخی روایات اسلامی سخن از دولتی از اهل حق است كه تا قیام مهدی
 عجل الله تعالی فرجه الشریفادامه پیدا می كند. بعضی از علمای شیعه كه به برخی از دولتهای شیعی معاصر خود حسن ظن داشته اند، احتمال داده اند كه دولت حقی كه تا قیام مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف ادامه خواهد یافت، همان دولت باشد. این احتمال حكایتگر این است كه استنباط این شخصیتها از مجموع آیات و اخبار و احادیث مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، این نبوده كه جناح حق و عدل و ایمان باید یكسره درهم شكسته و نابود شود و اثری از صالحان و متقیان باقی نماند تا دولت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظاهر شود، بلكه آنرا به صورت پیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بی­بند و باری تلقی می كرده اند.
از مجموع آیات و روایات استنباط می­شود كه قیام مهدی موعود
 عجل الله تعالی فرجه الشریف آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است كه از آغاز جهان برپا بوده است. مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف تحقق بخش ایده آل همه انبیا و اولیا و مردان مبارز راه حق است.

منبع: قیام و انقلاب مهدی ازنگاه فلسفه تاریخ، شهید مطهری(ره)، ص 58 تا 68.

پی نوشتها:
1. نور/55.
2. قصص/ 5.
3. انبیاء/ 105.

 

admin بازدید : 4 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش دوم از سلسله مقالات غربت یار:

 اگر پذيرش اوصاف امام كه گاه عوام زدگي و ساده‌انگاري خوانده مي شود ، در ما سست شود و معرفت امام در وجود ما متزلزل گردد،گوهر دين از دست ما رفته است و بي‌اعتقادي نسبت به امام كمترين و بدترين نتيجه‌اي است كه ممكن است به آن برسيم . متاسفانه در محافل دانشگاهي و حتي حوزوي آنگونه كه بايد به بزرگداشت مقام علمي امام پرداخته نمي‌شود . آنگونه كه قول فلان متكلم و فلان فيلسوف در يك مساله اعتقادي يا يك معرفت الهي اعتبار دارد به قول امام وقعي نهاده نمي شود .استفاده از امام صرفاً در مسائل و احكام شرعي معتبر شناخته مي‌شود و براي بيان اعتقادات صحيح شأني براي او در نظرگرفته نمي شود . سخنان غربي‌ها و متفكران و شرق شناسان مسيحي گاه بيشتر از يك روايت مورد بحث و تفحص و تأمل علمي قرار مي گيرد و به جاي قرار دادن سخن امام به عنوان الگوي مسائل اعتقادي ، سخن امام مطابق مذاق فكري و مشي اعتقادي مورد پسند خود افراد تعبير و تفسير مي شود و خلاف ظاهر معنا مي گردد . ما همانگونه كه در امور مادي و مهارت‌هاي دنيوي خود را ملزم به يادگيري و كسب مهارت مي دانيم و به طور مثال در شغل خود ريزترين مسائل تخصصي را فرا مي گيريم و دنبال مي كنيم ،‌بايد در زمينه‌ي مسائل معنوي نيز براي خود برنامه داشته باشيم .

 

 

 

معرفت جويي :

بايد مطالعه كنيم و در پي كسب معرفت بگرديم بايد از هر جا كه شده با پرس و جو و جستجو نسبت به اهل بيت معرفت صحيح پيدا كنيم و به طراحي دقيق و برنامه‌ريزي منظم روي آوريم . امور معنوي نيز همانند امور مادي داراي حساب و كتاب است و نبايد انتظار داشت كه از طرقي غير از طرق معقول و منطقي به نتيجه‌ي مطلوب دست يابيم .

 

راهنما طلبي :

حضرت امام باقر عليه السلام در توضيح ضرورت مراجعه به خبره و راهنما در امور معنوي در مقايسه با امور مادي مي‌فرمايند :

 يا ابا حمزه ! يخرج احدكم فراسخ فيطلب لنفسه دليلاً و انت بطرق السماء اجهل منك بطرق الأرض فاطلب لنفسك دليلاً  (1)

اي ابا حمزه! يكي از شما ] براي سفر [ در چند فرسخ راهنما طلب مي‌كند و توبه راه‌هاي آسمان نسبت به راه‌هاي زمين جاهل‌تري . پس براي خود راهنمايي بطلب !

 در آن عصر ، براي طي جاده‌هاي چند فرسخي و ناشناختگي راه‌ها ، نياز به اين بود كه افراد براي سفر از شهري به شهر ديگر براي خود بلد و راهنما انتخاب كنند امروز هم بدون نقشه و راهنما- حتي با توجه به گسترش امكانات - سفر امكان پذير نيست و نياز به راهنما در تمام شؤون زندگي كاملاً بديهي است .

 حال اگر در امور مادي - كه مثالش سفر است - نيازمندي به همراه و بلد راه وجود دارد ،چگونه مي‌توان راه‌هاي آسمان را طي كرد بدون اينكه دست انسان در دست دليل و راهنما باشد ؟

 

 

 

راه نجات از هلاكت :

 دعا ، پايداري

 اگر اين راهنما گزيني و پيروي و هم سفري با خبره در امور ديني نباشد كم كم شبهه افكني‌ها و انحراف پروري ‌ها موجب تزلزل در اعتقاد انسان مي‌شود و ثبات قدم در راه اعتقاد به امام عصر عليه السلام را دچار مشكل اساسي مي‌كند و اين روند تا آنجا پيش مي رود كه انسان به هلاكت بي‌ديني و ترك و تمسخر امام و اصول ديني روي مي آورد ، چيزي كه امام حسين عسكري عليه السلام وعده‌اش را داده‌اند :

و الله ليغيبن غيبه لا ينجو فيها من الهلكه إلا من ثبته الله عزوجل علي القول بإمامته و وفقه فيها للدعاء بتعجيل فرجه (2)

به خدا قسم ] امام شما[ غيبتي دارد كه كسي در آن از هلاكت نجات نمي يابد مگر آنكه خدا به ثبات قدم و دعا بر تعجيل فرج موفقش كند .

بايد با تضرع و خشوع و خشيت از خداوند خواست كه براي ما ثبات قدم ايجاد كند و خودش ما را از شر موج‌ها و گرداب ها حفظ نمايد و نيز براي دعا در حق امام عصر عليه السلام و براي تعجيل فرج ايشان توفيقمان عطا كند . اما به اين نكته‌ي ظريف هم بايد توجه داشت كه نمي‌توان بيكار نشست و بدون حركت و اقدام لازم و دقيق اين ثبات قدم را انتظار داشت قطعاً پيگير بودن زمينه‌ها و دنبال كردن راهكارهايي كه ما را به ثبات قدم در راه امام وا مي‌دارد و در اعتقاد صحيح به امامت ياريمان مي دهد ، ضروري است .

 

پی نوشتها :

(1)       اصول كافي، كتاب الحجه ، باب معرفت امام ، ج 10.

(2)       بحار الانوار ، ج 102، ص 112.

admin بازدید : 3 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

دعاي روز ولادت امام حسين (ع) و ياد از مهدي (ع)

در توقيع مبارک امام حسن عسکري (ع) براي قاسم بن علاء همداني آمده است که در روز ولادت حضرت حسين (ع) اين دعا را بخوان:

«اَللّهُمَ اِنّي اَسئَلُکَ بِحَقّ المَولُود فِي هذا اليَوم المَوعُود بِشَهادَتِهِ قَبلَ اِستِهالِهِ وَ وِلادَتِهِ بکته السّماء وَ مَن فِيها وَ الاَرض وَ مَن عَلَيها. اَلمُعَوّضُ مِن قَتلِهِ اَن الاَئِمّه مِن نَسلِهِ وَ الشَّفاء فِي تُربَتِهِ وَ الفَوزَ مَعَهُ فِي اَوَبَتِهِ وَ الاَوصياءَ مِن عِترَتِهِ بَعدَ قائِمهُم وَ غَيبَتِهِ»

خداوندا! من تو را به مقام مولود اين روز مي خوانم، او که پيش از چشم باز کردنش به دنيا و قبل از آنکه تولد يابد، وعده و خبر شهادتش داده شد، آسمان و هر کس در آن بود و زمين و هر کس بر روي آن بود بر او گريه کرد.

او که در عوض شهادتش ائمه (ع) از نسل او شدند و شفا در تربت او قرار داده شد و فوز و رستگاري با او در روز رجوع و بازگشت او و اصياء از خاندان وي بعد از قائم (ع) آنان و سپري شدن غيبت او مي باشد.»

بنگريم که در روز ولادت امام حسين (ع) از بازگشت آن حضرت و اوصياء گراميشان سخن به ميان آمده و تشريح مي شود که اين جريانات بعد از سپري شدن ايام غيبت حضرت ولي عضر حجت بن الحسن (ع) است، رجوع ائمه طاهرين (ع) به دنيا و رفاه و دلخوشي آنان روزي است که دوران غيبت حضرت ولي عصر مهدي آل محمد (ع) سپري شود بلکه از کلمه «بعد قائمهم» مي توان استفاده کرد که آمدن ائمه بزرگوار و اهل بيت عصمت و طهارت (ع) بعد از سپري شدن ايام غيبت و نيز حضور حضرت صاحب الزمان (ع) است.

در هر حال آنچه مسلم است اين است که علاقمندان و دلدادگان حضرت امام حسين (ع) در روز ولادت با سعادت آن حضرت به تعليم امام معصوم، حضرت امام حسن عسکري (ع) به ياد حضرت قائم (ع) بوده و از آن وجود مبارک و ايام غيبت او و سپري شدن آن دوران پر از محنت و رنج، سخن مي گويند و ياد حسين (ع) را با ياد فرزندش مهدي منتظر- عجل الله تعالي فرجه الشريف- قرين هم آورده و گرامي مي دارند.

 

 

شب مهدي (ع) به ياد حسين (ع)

از جمله شب هاي با عظمت که دل ها به آن بسته شده و اميدها متوجه آن است، شب پر افتخار نيمه ي شعبان است. شبي که قطب عالم امکان، امام مؤمنان و ياور مستضعفان جهان، در آن شب، پا بر دايره ي وجود مي گذارند. آن شب، شب ولادت مصلح جهاني و انسان کامل آسماني و حجت الهي است.

آن شب بزرگ و گرانقدر به دليل موقعيت خاصي که دارد، داراي اعمال و برنامه هايي است که يکي از آنها احياء آن شب مبارک به عبادت و نيايش و بندگي ذات اقدس الهي است.

از برنامه هاي آن شب مسعود و مبارک، زيارت حضرت سيدالشهداء (ع) است. بلکه زيارتي، مخصوص آن شب مبارک وارد شده است. کسي از فرزندان حسين (ع) موفق نشد که خونخواهي اين شهيد آسماني و ياران او را بکند و گويا زمين و زمان، منتظر صاحب اين شب اند که با افتخار الهي خود بيايد و خون ستاني کند و از آن نابکاران از خدا بي خبر انتقام بگيرد.

در حقيقت زيارت امام حسين (ع) در شب نيمه ي شعبان، تبريک شادباشي به امام حسين (ع) است و بشارت و مژده اي به مقتول شهيد که اي شهيد فضيلت و اي مقتول بي گناه و مظلوم! مژده که منتقم آمد و تبريک و بشارت که ولي دم پا به جهان گذاشت و انتقام خون پاک تو را خواهد گرفت.

 

admin بازدید : 4 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش هفتم از سلسله مقالات غربت یار:

با اينکه غريبي معشوق و بي خبري عاشقان هر دو را دل خون کرده است و آتش به جان ارباب و بنده انداخته، اما اين قدر هست که پرنده ي دل اهل طاعت و اخلاص پر، وا کند و به سوي آشيان آن عزيز بال زند. درست است که نشاني امام زمان عليه السلام را کسي در دست ندارد، اما قلب هاي راه يافته به هم، خانه ي او را مي شناسند و کنار خيمه اش زانو زده اند. بدن هاي اينان هر کجا که باشد، اما جان هايشان از جا کنده شده و قصد سراي محبوب را کرده است. اين شوق به دردي تلخ آغشته است، درد اين که گل سر سبد هستي بايد آواره ي بيابان ها باشد و در جايگاهي که بايد مطرح نشود. همين درد کشيدن و خيزش باطن هاي پاک، شايد قدري غبار غربت را از پيشاني آن نور نهان پاک کند. چنان که امام حسن عسکري عليه السلام فرزند را از مصيبت غربت چنين تسلا داده است:

اعلم يا بني ان قلوب اهل الطاعه والاخلاص نزع اليک مثل الطير الي او کارها(1)


پسر عزيزم! بدان که قلب هاي اهل طاعت و اخلاص به سوي تو پر مي کشد آن گونه که پرنده به سوي آشيانه اش.

 

 

 

غربت، بي ياوري

بي ياوري در عين شدت مصيبت ها و سنگيني مسؤوليت، شاهدي ديگر بر غربت امام عصر عليه السلام است. ياران خاص امام عصر عليه السلام همان اهل طاعت و اخلاص هستند، کساني که در گوش سپاري به فرامين الهي از سايرين پيشي گرفته اند و اعمال و رفتارشان و بلکه همه ي زيستنشان به خاطر خدا و خالصانه و پاک از هر شائبه اي است. اينان منتظر امر مولايشان هستند و چنان از او اطاعت و فرمانبري دارند، که گويي غلامان کمر به خدمت بسته ي ايشانند و سعي دارند از هيچ دستوري که او مي فرمايد تخطي نکنند. امام صادق عليه السلام در وصف اين ملازمان امر امام زمان عليه السلام چنين مي فرمايند:

هم اطوع له من الامه سليدها(2)

آنان از کنيز نسبت به مولاي خود برابر ايشان (امام عصر عليه السلام) مطيع ترند.

اينگونه گوش به فرماني دقيقا با ايمان و معرفت اينان نسبت به خداوند متعال و وليش مرتبط و گره خورده است. چرا که «هر که خداشناس تر باشد از خداوند بيشتر مي ترسد»(3) و اگر ترس از خدا و پرواي او در ميان باشد مسلما تقوي و ورع جزء اصلي و جدايي ناپذير زندگي مي شود و اين طاعت به خاطر معرفت صحيح نسبت به خداوند هيچگاه به آلودگي ريا مبتلا نمي گردد. اما دريغ که چنين افرادي بسيار اندک، انگشت شمار و همچون مولايشان غريب اند و اين کمي آنان و يافت نشدنشان باعث بي ياور ماندن امامشان نيز شده است.

امام عصر عليه السلام مرداني سخت تر از کوه مي خواهد و استوارتر از صخره ها که هر چه موج هاي فتنه و آشوب و وسوسه به آن بکوبند از تکان نخورند، اما دريغ که مطابق فرمايش پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و آنچه در واقع مي بينيم آنان بسيار کمياب و اندکند:

و الذي بعثني بالحق بشيرا ان الثابتين علي القول به في زمان غيبته لاعز من الکبريت الحمر(4)

قسم به آن که مرا بشارت دهنده ي حق قرار داد، ثابت قدمان در اعتقاد به او در زمان غيبتش از کبريت سرخ کمياب ترند.

زمان غيبت که باطل لباس حق به تن مي کند و ابليس به موسسه مي پردازد و فضاي مسموم جامعه غالب افراد را به سمت تساهل و تهاون در امور اخلاقي و معنوي سوق مي دهد، قطعا آن ياراني که امام عصر عليه السلام مي طلبند خيلي نادرند و اينگونه است که ايشان بايد به تنهايي و بي کسي ايام غيبت را بگذرانند.

بارزترين خصوصيت ياران امام عصر عليه السلام تسليم آنان نسبت به ايشان است. اين ويژگي، کمتر در ميان ما ديده مي شود که خود را مطيع محض امام بدانيم و بي چون و چرا هر چه ايشان مي گويند بپذيريم و حرف و گفتي در ميان نياوريم. بسياري از فرامين امام هست که شايد عقل ما به فهم آن قد ندهد و حکمت آن بر ما پوشيده باشد، صرف اينکه سخني و دستوري را نمي توانيم با اطلاعات خود تحليل کنيم، باعث نمي شود که از پذيرش آن سر باز زنيم و آن را انکار کنيم. البته اين نکته نيز براي پذيرش به ما ياري مي دهد که انسان بايد خود را به دست امام عليه السلام بسپارد و به واسطه ي اعتقادي که به آسماني بودن او دارد به سخنش اعتماد کند. اما همين قدر هست که کمترين حکمت يک دستور مي تواند سنجش تعبد ما نسبت به گفتار الهي باشد. اقتضاي بندگي ما در مقابل خداوند و اولياي او اصولا اين است که سر به زير و پذيرا با ايشان برخورد کنيم و هرگز فهم خود را ملاک صحت دستور و سخن امام قرار ندهيم.

سهل بن حسن خراساني خدمت امام صادق عليه السلام مي رسد و عرضه مي دارد: «چرا حق مسلم خود را مطالبه نمي کنيد در حالي که صد هزار شيعه ي آماده ي جنگ در اختيار شماست.»

امام صادق عليه السلام بي مقدمه دستور مي دهند تا تنور خانه را روشن کنند، با شعله کشيدن و داغ شدن و شعله وري آن، به سهل دستور می دهند که وارد تنور شود. او که مي پندارد امام براي مجازات او چنين کيفري رد نظر گرفته اند، از حضرت عذرخواهي مي کند و مي خواهد که عذابش نکند. در همين حال است که هارون مکي وارد مي شود، پس از عرض سلام امام صادق عليه السلام بدون هيچ مقدمه به او مي فرمايند: «کفش هايت را بگذار و داخل تنور بنشين!» او هم بدون درنگ و پرسش چنين مي کند. امام صادق عليه السلام رو به سهل مي کنند و مي فرمايند: «برخيز و درون تنور را بنگر!» مرد خراساني هارون را مي بيند که چهار زانو نشسته و به او و حضرت سلام مي کند.

اينجاست که امام صادق عليه السلام به سهل مي فرمايند:‌ «در خراسان چند نفر مثل هارون داريد؟» عرضه مي دارد: «قسم به خدا حتي يک نفر اينگونه نداريم...»(5)

 

 

 

اگر ما نيز اينگونه باشيم، مي توانيم اميد پيدا کنيم که جزء ياران حضرتش قرار مي گيريم و اگر نيستيم بايد تلاش خود را معطوف و متمرکز کنيم و به سوي اين قله حرکت نماييم. تقويت روحيه تسليم و پذيرش و اجتناب از گردنگشي در مقابل سخن معصوم اولين قدم در اين راه است. در قدم بعد بايد خود را وا داريم که اين فرامين را پس از پذيرش قلبي اجرا کنيم و بي چون و چرا انجامش دهيم.

امام عصر عليه السلام ياوري چون هاورن مکي مي خواهند که امر امام را به رفتن در تنور- که علي الظاهر و به حساب هاي عادي امري درک ناشدني مي نمايد- بدون لحظه اي تامل بپذيرد و با ميل و رغبت به آن اقدام کند. او- روح همه ي ما به فدايش- غريب است و ما اگر عرضه چنين تسليم بودني را نداريم حداقل بياييم با تلاش در جهت رضايت ايشان گام برداريم. اين پيام اميرالمؤمنين عليه السلام به گوش جان شنيدني است:

الا وان لکل ماموم اماما يقتدي به و يستضي ء بنور علمه، الا و ان امامکم قد اکتفي من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه، الا انکم لا تقدرون علي ذلک ولکن اعينوني بورع و اجتهاد و عفه و سداد(6)

آگاه باشد که براي هر مامومي امامي است که به او اقتدار مي کند و از نور علم او روشنا مي جويد. آگاه باشيد که امامتان از دنياي خود به دو جامه ي کهنه و از غذا به دو قرص نان اکتفا کرده است. بدانيد که شما نمي توانيد اينگونه باشيد ولي با ورع و اجتهاد و عفت و استقامت در راه راست ياريم کنيد.

اگر توانايي آن گونه هم قدمي و پيروي از امام در ما نيست، اما همين قدر از ما بر مي آيد که در پرتو توصيه هاي ائمه عليه السلام و آشنايي با روح فرامين ايشان، زندگي خود را شکل بدهيم. روحيه ي صيانت از دين و توقف کردن و حريم گرفتن نسبت به حرام و مشتبه (ورع)، تلاش و تکاپو براي حفظ روحيه تقوا و پرواي الهي و پرهيز از معصيت (اجتهاد) و خودداري و خود نگهداري در مقابل مواضع گناه (عفت) و استقامت بر عقيده ي درست و راه راست (سداد) راه هاي ياري و اعانت امام است که مي تواند سهم ما را در به غربت افکندن مولايمان کاهش دهد.

 

پی نوشتها :

(1)       کمال الدين، ص 448.

(2)       بحار الانوار، ج 52، ص 308.

(3)       بحار الانوار، ج 70، ص 393.

(4)       اصول کافي، کتاب الايمان و الکفر، باب في قله عدد المؤمنين.

(5)       بحار النوار، ج 47، ص 123 و 124.

(6)       نهج البلاغه، نامه ي 45.

 

admin بازدید : 1 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش سوم از سلسله مقالات غربت یار:

امام سجاد عليه السلام راه ثابت قدم ماندن در مسير ولايت و امامت را چنين تبيين كرده‌اند : همانا قيام كننده از ما ( اهل بيت ) دو غيبت دارد كه يكي از آنها طولاني‌تر از ديگري است ...اما غيبت ديگر ، پس مدت آن به درازا مي‌انجامد تا آن حد كه بيشتر كساني كه اعتقاد به امامت او ( امام عصرعليه السلام ) دارند از اين اعتقاد برمي گردند . پس براي اين امر ثابت قدم نمي‌ماند مگر كسي كه يقينش محكم و معرفتش صحيح باشد و قلباً پذيرفتن احكام ما برايش سخت نباشد ( ظرفيت پذيرش داشته باشد ) و تسليم ما اهل بيت گردد.( كمال الدين ، باب 31، ج 8 )

 

 

 

سنت خدا اين است :

تقويت معرفت نسبت به ائمه عليهم السلام، با مطالعه ، تفحص ، شركت در مجالس ذكر ايشان ، زيارت قبور مطهر ايشان و شنود درباره‌ي اين پيشوايان در مجامع و محافل خانوادگي و علمي حاصل مي شود . اين معرفت وقتي سطح بالايي پيدا كند ، انسان را به وادي يقين مي كشاند و وقتي يقين به خدايي بودن قول امام پيدا شد و امر او متقن تلقي گرديد ، آن وقت پذيرش و تسليم نسبت به او و دستور او بسيار آسان خواهد بود .

 پس بر اساس كلام امام سجاد عليه السلام راه هدايت در زمان غيبت به شناخت صحيح حضرت بقيه الله عليه السلام و پذيرش قلبي و تسليم عملي نسبت به ايشان منحصر مي شود و در غير اين صورت عاقبتي جز هلاكت در انتظار انسان نيست .

 

معرفت صحيح

يقين > پذيرش آسان وصف و امر امام > تسليم كامل در برابر امام

 

معرفت امام عصر عليه السلام بسيار با ارزش است و به عنوان سپري در مقابل انحرافات اعتقادي و اخلاقي براي ما عمل مي‌كند . به اين ترتيب است كه انسان ، با انتخاب بلد راه مي تواند با ياري طلبيدن از خداوند ايمان خود را به سر منزل مقصود برساند .

 

معناي دوم غريب

همانگونه که معنای اول «ناشناخته بودن» بود ، معناي دومي را نيز مي‌توان از واژه‌ي غريب برداشت كرد گاه غريب به كسي گفته مي شود كه از ياد رفته است در اين معنا ، غربت در مقابل ذكر قرار مي گيرد همانگونه كه مي‌دانيم ذكر داراي دو مرتبه‌ي قلبي و زباني است . بنابراين وقتي هر يك از اين دو ، مورد غفلت قرار گيرد ، امام عصر عليه السلام در آن مرتبه غريب واقع شده‌اند .

 

معرفت ، محبت ،‌ذكر

 معرفت ، محبت و ذكر يك مثلث تقويت كننده و داراي ارتباط مستقيم را تشكيل مي‌دهند . هر چه معرفت قوت بگيرد محبت انسان نسبت به معروفش افزايش مي‌يابد و وقتي محبت بالا گرفت ، طبيعتاً ذكر محبوب از قلب انسان و به تبع آن از زبان او هرگز محو نمي‌گردد. از آن سو با افزودن ذكر ، خود به خود نوعي محبت در دل انسان نضج مي‌گيرد و به دنبال محبت ،انسان به تكاپوي شناخت محبوب مي‌افتد . بنابراين بايد نخستين علت از ياد رفتن و ذكر نشدن امام عصر عليه السلام را در عدم معرفت صحيح نسبت به ايشان جستجو كرد .

 

 

 

ياد كرد نامتناسب با قدر به غربت مي‌انجامد

 ياد كرد هر كس بايد متناسب با سطح او در حد مقام وموقعيت او باشد ، در غير اين صورت آن فرد غريب مانده است . اگر فرضاً درباره‌ي يك مساله تخصصي و علمي سخن گفته مي شود ، بايد از فردي كه در اين امور تسلط و تخصص سطح بالايي دارد و از همه آگاه‌تر است ، ياد آورده شود وگرنه غفلت از ياد آن فرد به غربت او انجاميده است . بنابراين « تعدد ياد كرد » و « كميت يادآوري » از يك فرد ، با بالا رفتن منزلت و قدر و اهميت شخصيت او ، بايد فراوان شود و شدت بگيرد .

 بر طبق آنچه تا كنون دانسته‌ايم آيا نعمتي را مي‌توان بزرگتر ، ريشه‌‌اي تر و و فراگيرتر از امام عصر عليه‌السلام پيدا كرد ؟ بنابراين انتظار مي‌رود كه در دفعات مختلف و مناسبت هاي پي در پي و دائماً و بي‌توقف اين يادآوري صورت گيرد و تعداد ياد آوردن‌ها متناسب با علو و والايي شخصيت آن حضرت باشد .

 چگونه ياد كردها از بعد كيفي نيز تفاوت دارد . گاه انسان وقتي از چيزي سخن ميگويد تمام وجودش زبان مي‌شود و با حرارت و غيرت فراوان از آن دم مي‌زند گاه نيز يادآوردن از چيزي بسيار عادي و ملايم جلوه مي كند و در زبان و رفتار جاري مي گردد هر چه محبت و معرفت انسان به يك چيز افزونتر باشد ، كيفيت دم زدن از آن نيز تفاوت مي‌كند .

 ذكر ، همچنين انواع مختلف دارد ، گاه ذكر محبوب تنها در دل انسان ، ساري و جاري است و گاه در زبان او ، آثار او و سلوك و رفتار او ظهور مي‌كند .ممكن است ذاكر براي محبوبش دلتنگ شود ، از فضايل او بگويد و بشنود و برايش نگران باشد و به روش‌هاي مختلف او را ترويج كند ذكر داراي زمينه نيز هست . هر چه نعمتي بزرگتر وداراي اهميت بيشتري باشد ، بايد به مناسبت‌ها ، بهانه‌ها و زمينه‌هاي مختلف از آن سخن به ميان آيد . گاه نعمتي بخشي از زندگاني انسان را به خود اختصاص مي‌دهد ، و گاهي هست كه نعمتي بستر اصلي حيات را تشكيل مي‌دهد و تمام جوانب زندگي را در بر مي گيرد در اين دو ، زمينه‌هاي ياد كرد ، متفاوت است و معلوم است كه در دومي اين زمينه‌ها بايد فراوان‌تر مطرح گردد هر چه نعمت بزرگتر و اساسي‌تر باشد ، بايد در زمان‌ها و مكان‌هاي بيشتر و به بهانه‌ها و مناسبت‌هاي فراوان‌تري از آن ياد به ميان آيد وگرنه به غربت خواهد انجاميد .

 

admin بازدید : 0 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

سلام ها و درودهاي امام زمان (ع)

«اَلسَّلام عَلَي المُغَسَّل بِدَمِ الجَراحِ»

سلام بر کسي که با خون زخم هايش غسل داده شد.

«اَلسَّلام عَلَي المُجَرَّعِ بِکأساتِ الرِّماحِ»

سلام بر کسي که با جام هاي نيزه و شمشير شربت شهادت به کامش ريخته شد.

«اَلسَّلام عَلَي المَقطُوعِ الوَتِينِ»

سلام بر کسي که رگ هاي قلبش با تير دشمن بريده شد.

«اَلسَّلام عَلَي الشَّيبِ الخَضيِبِ»

سلام بر کسي که محاسنش به خون خضاب شد.

«اَلسَّلام عَلَي الخَدِّ التَّرِيبِ»

سلام بر چهره بر خاک نهاده ات.

«اَلسَّلام عَلَي البَدَنِ السَّليبِ»

سلام بر آن بدن برهنه که لباس هايش را غارت کردند.

«اَلسَّلام عَلَي الرَّأسِ المَرفُوعِ»

سلام بر سر برفراز نيزه

«اَلسَّلام عَلَي الشَّفاهِ الذّابِلاتِ»

سلام بر آن لب هاي تشنه کام و خشکيده.

«اَلسَّلام عَلَي الاَعضاءِ المُقَطَّعاتِ»

سلام بر اعضاي بريده بريده شده

«اَلسَّلام عَلَي الرُؤُسِ الشّامِلاتِ»

سلام بر سرهاي بر نيزه که در شهرها گردانده شدند.

«اَلسَّلام عَلَي النِّسوَهِ البارِزات»

سلام بر بانواني که اسير و در به در شدند.

 

 

در دعاي ندبه مي خوانيم:

«أينَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الاَنبِياءِ وَ اَبناءِ الأنبياءِ، أينَ الطّالِبُ بِدَم المَقتُولِ بِکَربلا، أينَ المَنصُور عَلي مَنِ اعتَدي عَلَيهِ وَ افتَري»

کجاست جوينده ي خون پيامبران و فرزندان آنها؟ کجاست جوينده ي خون شهيد کربلا؟ کجاست آن کس که بر متجاوزان و فاسقان پيروزمند است؟!

در زيارت معروف به ناحيه مقدسه که به نقل سيدبن طاووس (ره) از ناحيه امام زمان حضرت مهدي (ع) نقل شده نام شهيدان کربلا و وصفي از آنها ذکر شده، در فرازي از آن مي خوانيم:

«اَلسَّلام عَلَيکُم بِما صَبَرتُم- فَنِعمَ عُقبَي الدّار، بَوَّاُکُمُ الله مُبَوَّءَ الابرارِ اَشهَدُ لَقَد کَشَفَ الله لَکُم الغِطاءَ، وَ مَهَّدَ لَکُم الوِطاءَ، وَ اَجزَلَ لَکُم العَطاءَ وَ کُنتُم عَن الحَقِّ غَير بِطاء وَ اَنتُم لَنا فَرطاءٌ وَ نَحنُ لَکُم خُلطاءُ فِي دارِ البَقاءِ»

سلام بر شما به خاطر صبر و پايداري شما، نيکو خانه اي است خانه ي آخرت، خداوند شما را در جايگاه ابرار قرار دهد، من گواهي مي دهم که خداوند پرده ها را از برابر چشم هاي شما برداشت (و حقايق و بهشت را ديديد و با اين يقين به شهادت رسيديد) و خداوند خاک زمين را هنگام شهادت گهواره ي شما ساخت، و پاداش فراوان به شما بخشيد، شما که در راه حق، سخت کوش و چابک بوديد، شما در اين راه از ما پيشقدم شديد، و ما نيز در خانه ي بقاء (آخرت) به شما خواهيم پيوست و همراه و همنشين شما خواهيم بود، سلام، رحمت و برکات خدا بر شما باد.» (بحارالانوار ، ج 45 ، ص65 تا 73)

 

admin بازدید : 0 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

روز عاشورا با ياد مهدي (ع)

براي روز عاشورا، يعني مهمترين موسم غم و اندوه آل محمد (ره) آداب ويژه اي است که در کلمات علماي بزرگوار شيعه ذکر شده است. محدث قمي (ره) يکي از آن آداب مخصوص را تعزيت و تسليت گفتن شيعيان به يکديگر با اين عبارت بيان مي کند:

«اَعظَمَ الله اُجورَنا و اُجُورَکُم بِمَصابِنا بِالحُسَين (ع) وَ جَعَلَنا وَ اياکُم مِن الطّالِبين بِثارِهِ مَعَ وَلِيهِ اَلامام المَهدي مِن آلِ مُحَمّد عَلَيهِم السََّلام» (مفاتیح الجنان ، اعمال روز عاشورا)

يعني خداوند اجر ما و شما را در مصيبت حسين (ع) بزرگ گرداند و ما و شما را از کساني قرار دهد که به همراه ولي امام حسين، امام مهدي از آل محمد عليهم السلام طلب خون آن حضرت کرده و به خونخواهي او برخيزيم.

 

 

صالح بن عقبه از پدرش نقل کرده که حضرت امام محمد باقر (ع) فرمود: «هر که زيارت کند حسين بن علي (ع) را در روز دهم محرم تا آنکه نزد قبر آن حضرت گريان شود، خدا را در روز قيامت ملاقات کند با ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جهاد که ثواب آنها مثل ثواب کسي باشد که در خدمت رسول خدا (ص) و ائمه طاهرين (ع) حج و عمره و جهاد کرده باشد.» راوي گفت عرض کردم: «فدايت شوم براي کسي که در شهرهاي دور باشد و ممکن نباشد که در مثل اين روز به سوي قبر آن حضرت رود، چه ثوابي است؟» فرمود: «هر گاه چنين باشد به سوي صحرا بيرون رود يا بر بام بلندي در خانه خود بالا رود و اشاره کند به سوي آن حضرت به سلام، و جديت در نفرين بر قاتلان وي نموده و بعد از آن دو رکعت نماز کند و اين کار را در اوايل روز انجام دهد و بر مصيبت امام حسين (ع) بگريد و کساني را که در خانه اش هستند نيز به گريه بر آن حضرت وا دارد و يکديگر را به اينکه در شهادت امام حسين (ع)، مصيبت زده شده اند تعزيت بگويند و هر گاه چنين کنند، همه آن ثواب ها را براي آنان ضامنم.» گفتم: «فدايت شوم براي آنان اين ثوابها را ضامن و کفيل مي شوي؟» فرمود: «بلي، من ضامن کفيلم براي کسي که اين عمل را بجا آورد.» گفتم: «چگونه يکديگر را تعزيت گويند؟» فرمود بگويند:

«اَعظَمَ الله اُجورَنا و اُجُورَکُم بِمَصابِنا بِالحُسَين (ع) وَ جَعَلَنا وَ اياکُم مِن الطّالِبين بِثارِهِ مَعَ وَلِيهِ اَلامام المَهدي مِن آلِ مُحَمّد عَلَيهِم السََّلام»

بنابراين هر کسي از شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت (ع) در روز عاشورا در عين غم، اندوه و مصيبت، از خداي تعالي درخواست مي کند که جزء همراهان مهدي موعود در روز ظهور باشد تا در رکاب آن امام بر حق، براي انتقام خون پاک حضرت امام حسين (ع) که در سرزمين کربلا ريخته شد، قيام کند و طاغيان بني اميه و آل زياد و آل مروان را به کيفر آن جنايت بزرگ و عظيمي که در کربلا مرتکب شدند و حجت بالغه ي الهي و امام مفترض الطاعه و جگر گوشه ي رسول خدا و فرزند علي و زهرا را با آن وضع رقّت بار به قتل رساندند، برساند.

در حقيقت، روز عاشورا آميخته با غم و شادي و نگراني و اميد است. گوشه اي از دل و جان شيعه در آن روز، از غم شهادت جانگداز امام حسين (ع) در التهاب و سوزش است و گوشه ي ديگر آن به اميد قيام مهدي موعود (عج) و آرزوي فرا رسيدن روز انتقام و همراه بودن با ولي عصر ارواحنا فداه، خنک و آرام مي باشد.

قابل توجه است که در اين فراز تسليت و تعزيت، علاوه بر آن که از آمدن امام زمان و خونخواهي امام حسين (ع) سخن به ميان آمده است و آرزوي همراه بودن و تشرّف در رکاب آن بزرگوار و همکاري در انتقام از قاتلان آن سرور ابرار را مي کنيم، اين نکته نيز يادآور شده که امام مهدي، ولي امام حسين (ع) است و طبيعي است ايشان براي احقاق حق و خونخواهي مقتول بي گناه، بپا خيزد.

 

admin بازدید : 0 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش اول از سلسله مقالات غربت یار :

 غربت چيست و غريب كيست ؟ آيا فقط مسافري را كه از شهر خود فاصله گرفته باشد و در دياري دور افتاده وارد شود غريب مي گويند ؟ آيا غريب تنها آنچنان كه مي‌گويند ناآشنا معنا مي دهد ، يا معاني فراتري مي توان از آن برداشت ؟آيا غربت فقط از تنهايي برمي‌خيزد و فقط بي كسي و گوشه نشيني مفهوم آن است ؟

 ميان انسان‌هايي كه روي كره‌ي خاكي نفس مي‌كشند غريب‌ترين كيست و غربت او چه نشانه‌هايي دارد ؟ اين پرسش‌ها در اين آشفته بازار غفلت شايد هيچگاه در ذهن ما نچرخيده باشد ، و شايد تا به حال به اين حقيقت فكر نكرده باشيم كه صاحب نعمت ما غريب‌ترين صاحب نفس است .

 اين فرمايش حضرت موسي بن جعفر عليه السلام كه در وصف امام عصر عليه السلام فرموده‌اند :« هو الطريد الوحيد الغريب ...» (1) او طرد شده‌ي تنهاي غريب است جداً قابل تامل ، موشكافي و تحليل است .

 

 

 

 ما كه مدعي دنباله‌روي آن بزرگواريم و خود را جزء امت ،محبان و شيعيان ايشان مي دانيم بايد معناي غربت ايشان را بشناسيم و نيز بدانيم چه تحركاتي ممكن است به آن دامن بزند، تا دامان خود را از آنها بيرون بكشيم و به علاوه بايد در پي راه‌حل‌هايي براي رفع و از ميان بردن اين غفلت باشيم. هيچ عاشقي را نديده‌اي كه به طرد و فراموشي و تنهايي معشوقش رضايت دهد و اگر داعيه‌ي عشق داري پس بسم الله !

 

غربت ناشناختگي

نخستين مفهومي كه از غربت به ذهن خطور مي‌كند ، « ناشناختگي » است من و شما را به ميهماني دعوت مي كنند و سر سفره مي‌نشانند و ما از اين سفره‌ي رنگين به خوبي استفاده مي كنيم اگر پس از بهره‌وري از اين سفره ، از پاي آن برخيزيم و بدون آنكه صاحب خانه و سفره‌دار را بشناسيم از خانه بيرون برويم ، صاحب خانه را درغربت قرار داده‌ايم . مرتبه‌ي ناپسندتر آن است كه بدانيم چه كسي از ما پذيرايي كرده و به ما خورانده و نوشانيده است ، اما سراغ او نرويم و او را سپاس نگوييم .

 در فرض ديگر ، استاد مسلمي در يك زمينه‌ي علمي در ميان جمعي حضور دارد ، اما همانند افراد معمولي با او برخورد مي شود و كسي احترام او را آنچنان كه بايد رعايت نمي‌كند .كسي به او توجه خاص ندارد و وقتي در زمينه ي تخصص او مطلبي مطرح مي‌شود از او نظر نمي‌خواهند و از ديد با تجربه‌ي او بهره‌ نمي گيرند اينجا آن استاد ، غريب مانده است اگر افراد او را بشناسند و از مقام و موقعيت علمي او باخبر باشند ولي باز هم بي‌تفاوتي را پيشه سازند و او را كنار بگذارند ، غربت او طوفاني‌تر است بنابراين در اين معنا از غربت دو گونه و دو مرتبه مطرح است :

 

1) وجود نداشتن شناخت صحيح ازفرد 2) بي‌توجهي با وجود آشكار بودن قدر و منزلت فرد

 

 

ناشناختگي وغربت امام عصر عليه السلام

 حال اگر به كسي بنگريم كه روز و شب همه‌ي عالميان برخوان كرامت او نشسته‌اند و نان و نمكش را مي خورند ، اين حقيقت تلخ ، آشكارتر مي شود كه امام عصر عليه السلام در عصر ما ، غريب ناشناخته باقي مانده است . اكثر مردم كه بر روي كره‌ي زمين از نعمت‌هاي الهي بهره مي‌برند و از بركات و لذت‌ها استفاده مي‌كنند ، آگاه نيستند كه ريشه‌ي اين انعام كجاست . اينان حكم همان مهمان‌هايي را دارند كه به خانه‌ي ميزبان وارد مي شوند و لحظه لحظه از ضيافت او فيض مي برند ، اما بدون آنكه بدانند اين انعام كار كيست و بدون اينكه صاحب خانه را بشناسند ، بي‌اعتنا به كسي كه سيرشان كرده از كنار او عبور ميكنند و هيچگونه سپاس و تشكري را نثارش نمي‌نمايند . البته گاه در ميان اين عده ، سفره نشيناني پيدا مي‌شوند كه به واسطه‌ي كوتاهي خودشان از شناخت صاحب و ولي نعمت دور مانده‌اند و هرگز به دنبال مقدمات و زمينه‌هاي شناخت منعم نرفته‌اند ، اما چه اين افراد جاهل در جهل خويش مقصر باشند و چه نباشند ،‌امام زمان عليه السلام نزد ايشان غريب مانده است .

 غربت امام عصر عليه السلام در ميان عده‌اي ديگر ناگوارتر و فاجعه‌ بارتر است اين عده آگاهند كه بساط عالم به بركت و صدقه ي سر چه كسي پهن شده است ، ميدانند كه اركان زمين و آسمان به خاطر كه برپاست و به چه بهانه‌اي امور عالم بر مدار خود مي چرخد ، مي‌دانند كه صاحب نعمتشان و ميزبان خوراك و زندگي ونفس‌هايشان كيست اما قلباً از قدرشناسي او سرباز مي‌زنند ، گويي ميزبان را در كنار در خانه ، نشسته مي بينند و ميدانند كه نان و نمك او راخورده‌اند و از بزرگواري او استفاده برده‌اند ، اما هنگام خروج از خانه‌ي او بي آنكه به حضور او اهميتي بدهند ، از خانه‌ي او بيرون مي‌روند و دوباره و در وعده‌ي بعد نيز كه مي آيند ،كار ، به همين منوال مي‌گذرد . دراين حالت نه تنها ميزبان در غربت فرو نرفته است ،بلكه حق دارد اين رفتار ميهمان‌ها را بي ‌احترامي و توهين به خود بشمارد و از اين جسارت آنها دلگير شود .

 

 

 

 اندك كساني كه اين معرفت ناچيز را نسبت به امام خود دارند و او را به عنوان واسطه‌ي نعمت خود مي‌شناسند ، اگر از قدر شناسي و شكر قلبي و زباني او دريغ مي‌كنند ، در واقع به غربت او دامن زده‌اند .

 بسياري از اوقات هم هست كه افراد اين ولي نعمت خود را نمي شناسند اما در فضايي تنفس ميكنند كه در كسب نكردن مقدمات معرفت ،واقعاً مقصرند از اين جهت كه اصلاً سراغ راه‌هايي كه مي‌توانسته‌اند طي كنند تا او را بشناسند نرفته‌اند .

 بسياري از بانوان پيرامون ما كه در محيط شيعه و در جامعه‌ي شيعي حضور دارند ، جديدترين اطلاعات را درباره‌ي مدل لباس ،مو و آرايش در چنته دارند ، اما كوچكترين علاقه‌اي براي شناخت ولي نعمتشان از خود نشان نمي‌دهند . كتاب‌هاي مختلفي را مطالعه مي‌كنند ، اما به محض اينكه بخواهي يك صفحه درباره‌ي صاحب خانه و زندگي و نعمتشان بخوانند ، آن را پس مي‌زنند .

 اينان گروهي خود را از حداقل معرفت امام نيز محروم مي‌كنند و حتي از خصوصيات ظاهري و زمان و مكان تولد امامشان نيز آگاهي ندارند حتي در ميان قشر متدين و كساني كه ولايت امام عصر عليه السلام را پذيرفته‌اند نيز اين غربت با توجه به زمينه‌ي دوم مشاهده مي شود . در ميان اين اقليتي كه شناخت اوليه نسبت به امامشان دارند ، گاه هيچگونه علاقه‌اي براي براي فراگيري بيشتر و كسب معرفت افزون‌تر نسبت به امام عصر عليه السلام مشاهده نمي شود. در حالي كه اگر به سراغ مقدمه‌ها و زمينه‌ها بروند و اين قدر اقل معرفتي را كه دارند ، قدر بدانند خداوند متعال بيش از پيش به آنان عطا ميكند و امامشان را بيشتر به آنان مي‌شناساند .

سخن گفتن از امام عصر عليه السلام در جمع شيعيان ايشان گاه به امري دل آزار و نخواستني تعبير مي شود و اگر كسي داد كلام در اين باره سر دهد متاسفانه گاه به اسطوره گرايي و افسانه پردازي متهم مي گردد و افرادي كه ظرفيت پذيرش معرفت امام عصر عليه السلام را ندارند حتي به انكار و تكذيب ويژگي‌هاي معرفتي امام نيز مي‌پردازند .

اين حقيقت تلخ ، خصوصاً در زمينه‌ي « معرفت به وصف » امام و در ميان قشر تحصيل كرده و دانشگاه رفته بيشتر مشاهده مي شود اينگونه افراد ، معمولاً ذهنيت لايه‌هاي ديگر جامعه را نيز تحت تاثير خود دارند و پذيرش عوام بي‌مطالعه از آنها مي‌تواند در مواردي بسيار خطرساز باشد . به عنوان مثال گاه در ابتدايي‌ترين و مسلم‌ترين و اصوليترين عقايد شيعي تشكيك مي‌شود و شبهه افكني صورت مي گيرد و دانسته يا ندانسته به تزلزل اعتقاد جامعه‌ي شيعه دامن زده مي‌شود كه در اينجا به دو نمونه از اين انحرافات اشاره مي‌كنيم .

 

 

 

دو نمونه از ناشناختگي

الف ) امامت

امامت نه يك امر تاريخي ،كه يك حقيقت داراي ارزش اعتقادي و اصل و ركن دين است اما اين حقيقت از سوي برخي افراد ناآگاه كه خود را روشنفكر نام مي‌نهند از مسير اصلي منحرف مي‌شود و يك امر صرفاً تاريخي تلقي مي‌گردد. بحث مجدد در مورد علل انحراف اسلام از مسير اصلي خود و بررسي مسأله جانشيني و خلافت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله ارتجاع دانسته مي‌شود و نو كردن امور خاك خورده و كهنه و تجديد اختلاف‌ها و كينه‌ها به شمار مي‌آيد . اينكه كسي فقط يك راه و شريعت را صراط مستقيم الهي بشناسد ، نشان دهنده‌ي اين دانسته مي شود كه به خط كشي حزبي وگروهي روي آورده است . اينگونه افراد ،حتي تا آنجا پيش مي‌روند كه همه‌ي مذاهب اسلامي را در كنار هم اسلام حقيقي مي‌شمرند و هر يك از فرقه‌ها را مجاز به پيروي از فقه خود مي‌دانند . اينان كه اصلاً معناي امام و امامت و شيعگي را نفهميده‌اند چگونه مي‌توانند قدردان حضرت صاحب عليه السلام باشند ؟ اينها انكار امام را نشانه ي كفر نمي‌دانند و اين قدر معرفت پيدا نكرده‌اند كه قول امام را قول خداوند بشناسند . خلاصه با تنيدن تارهاي فكري و القائات شيطاني گاه سعي مي‌شود اعتقادات صريحي كه شيعه نسبت به امامت و خلافت دارد ، مورد انكار قرار گيرد و خط پيامبر و امام از هم جدا شود اين عده اگر تنها به اين حديث پيامبر كه :

من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه (2)

هر كه بميرد و امامش را نشناخته باشد ، به مرگ جاهليت مرده است .

توجه مي‌كردند به يادشان مي‌آمد كه معرفت امام و شناخت صحيح از قدر و منزلت و اوصاف اوست كه انسان را از حد جاهليت كفر آميز به محدوده‌ي اسلام و ايمان مي‌راند و گرنه فاصله گرفتن و تكذيب مقام امام چيزي جز بي‌ديني و از هم گسيختگي ايماني را به دنبال نخواهد داشت .

ب)‌ ولايت

 مسأله ديگري كه گاه متاسفانه به مفهوم غلط و وارونه معرفي مي‌شود « ولايت » است گاه مدعي مي‌شوند كه ولايت اهل بيت اصولاً منتفي است و پس از پيامبر كسي نمي‌تواند ولايت تشريعي داشته باشد .

 اين عده خاتميت پيامبري و نبوت را به مفهوم خاتميت ولايت معرفي مي‌كنند ، در حالي كه اگر نبوت درست معنا شود ، اصولاً اين حرف جايي پيدا نمي‌كند. «نبي» كسي است كه خداوند عزوجل وحي شريعت را به او ارسال مي‌فرمايد و خاتميت نشان مي‌دهد كه پس از پيامبر هيچ كس مخاطب وحي و شريعت قرار نمي‌گيرد . اما اين مفهوم قطع خط هدايت و پايان يافتن ولايت نيست .

 « ولايت » يعني « اولي به تصرف بودن » و صاحب اختيار بودن ولي خدا نسبت به ما ، كه اين امر توسط پيامبر - و به عنوان شاهد در خطبه‌ي غدير - در موارد فراواني براي اهل بيت ثابت شده و از سوي خداوند متعال براي اهل بيت عليهم السلام تثبيت گرديده است . آنجا كه مي‌رمايد :

 إنما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصوه و يوتون الزكوه و هم راكعون (3)

تنها سرپرست شما خداست و رسولش و كساني كه نماز مي‌خوانند و زكات مي‌دهند در حالي كه در ركوعند.

 اين آيه در هنگامي نازل شد كه اميرالمومنين عليه السلام انگشتري خود را در حال ركوع به فقيري بخشيدند . در اين آيه خداوند متعال همان ولايت نبوي را براي اميرالمومين عليه السلام و سپس ساير امامان عليهم السلام اثبات فرموده است .

 اگر خاتميت پيامبر به مفهوم اتمام ولايت بود هرگز اين همه تاكيد بر ولايت و سرپرستي ايشان نمي‌شد ما در اين مجال در پي اثبات اين مطلب نيستيم وگرنه شواهد و روايات در اين زمينه متواتر و فراوان است مقصود اين است كه بگوييم روشن‌ترين وصف امام كه براي دشمان نيز قابل اذعان است ،‌گاه براي دوستان ايشان بايد ثابت شود و اين خود شاهد بارز غربت آن بزرگوار است .

 

پی نوشتها :

(1)    كمال الدين ، باب 34، ج 4.

(2)    ينابيع الموده ، باب 29 ، ص 137 .

(3)    سوره مائده ، آيه 55.

 

admin بازدید : 1 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

زيارت امام حسين (ع) در کلام امام زمان (ع)

از جمله مطالبي که درباره زيارت حضرت سيدالشهداء امام حسين (ع) رسيده مطلبي است که در داستان تشرّف حاج علي بغدادي (ره) به حضور مبارک صاحب الزمان (ع) نقل شده و آن قسمت اين است که مي گويد به آن حضرت عرض کردم: «مولاي ما! روضه خوانان حسين (ع) حديثي را نقل مي کنند که مردي در عالم رؤيا هودجي را در ميان زمين و آسمان ديد و پرسيد که چه کساني در اين هودج نشسته اند؟ پاسخ داده شد: حضرت زهرا (ع) و خديجه کبري (ع) پرسيد: به کجا مي روند؟ جواب دادند: امشب شب جمعه است و آنان براي زيارت امام حسين (ع) در شب جمعه، مي روند و نيز ديد که از هودج، رقعه هايي مي ريزد و در آن مکتوب است: «براي زيارت کننده حسين (ع) در شب جمعه، امان از آتش دوزخ است.» اکنون آيا اين حديث صحيح است؟» حضرت فرمود: «نَعَم زِيارَه الحُسَين (ع) فِي لَيلَهِ الجُمعَه اَمانُ مِن النّار يومَ القِيامَه؛ يعني، آري زيارت حسين (ع) در شب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قيامت خواهد بود.»(بحار الانوار ، ج 53 ، ص 315)

 

 

 

چنانکه مي نگريد حضرت ولي عصر (ع) سخن قاريان تعزيه امام حسين (ع) و حديثي را که آنان درباره زيارت حضرت سيدالشهدا مي خوانده اند، تصديق و تقرير کرده و خود نيز بطور قطعي تصريح فرموده اند که زيارت امام حسين (ع) در شب جمعه، امان آدمي از آتش قهر الهي در روز قيامت خواهد بود. راستي چقدر دلنشين است که صاحب الامر و الزمان و منتقم خون پاک و مقدس حضرت حسين بن علي (ع) بدينگونه از زيارت جدش امام حسين (ع) سخن گفته و چنين نويد روح افزا و نشاط انگيزي را به زائران حسين (ع) مي دهد.

admin بازدید : 1 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش هشتم از سلسله مقالات غربت یار:

براي حرکت قويتر در وادي رضا و تقويت روحيه ي تسليم، پيش شرط مهم و اساسي، داشتن يقين به امام است. انسان اگر با جان و دل يقين داشته باشد که ذره اي ناپاکي و پليدي و فريب در وجود امامش نيست، و آنچه از لبان معصوم خارج میشود عين صواب و سخن وحي است، ديگر براي پذيرش فرمان او احساس پس زدگي نمي کند. بلکه در محضر امام زانو مي زند و از او طلب اين يقين را دارد.

 

 

 

يقين، اولا عنايت الهي است و در اين عصر که امام ما غايب و دور از نظر است و حضور فيزيکي او به يافتن اين روحيه کمک نمي کند، کار مشکل تر خواهد بود و ياري و مدد الهي لازم تر. لذاست که دعا براي اعطاي اين اطمينان و شهود معرفتي و گدايي آن از خداوند متعال، از مهم ترين و زيباترين حاجت ها و خواست هاي معنوي است. چنان که در دعاي معرفت- دعاي عصر جمعه براي امام عصر عليه السلام- از خداوند متعال چنين مي خواهيم:

اللهم و لا تسلبنا اليقين لطول الامد في غيبته و انقطاع خبره عنا و لا تنسنا ذکره و انتظاره و الايمان به و فوه اليقين في ظهوره و الدعاء له و الصلوه عليه حتي ال يقنطنا طول غيبته من قيامه و يکون يقيننا في ذلک کيفيننا في قيام رسولک و ما جاء‌ به من وحيک و تنزيلک( مفاتيح الجنان، دعا در غيبت امام زمان عليه السلام)

خدايا، يقين ما را [نسبت به او] به خاطر طولاني شدن غيبتش و بي خبري ما از او، سلب نکن! و از يادمان مبر، ياد و انتظار و ايمان قوت يقين در ظهورش و دعا برايش و درود بر او را. تا طول کشيدن نهاني اش از قيامش نا اميدمان نکند و يقينمان در آن همانند يقينمان در بودن و حضور پيامبرت باشد و [يقينمان] به آنچه از وحي و قرآن تو آمده است.

يکي از راه هاي مهم تقويت يقين، يادآوري آن حضرت و تحکيم زير ساخت هاي معرفتي و محبتي نسبت به ايشان است که پس از آن مي توان به ثبات قدم و نيز تسليم نسبت به ائمه عليه السلام دست يافت.

 

 

 

غربت، غارت زدگي

سامرا شهري است که وطن و سرزمين اصلي آن بزرگوار دانسته مي شود. خانه ي آن حضرت که پدر و جد بزرگوارشان در آن زيسته اند، در اين شهر مقدس قرار دارد. سرداب مطهر محل عبادت آن بزرگوار و نقطه ي آغاز غيبت آن غايب از نظر در اين ديار است. در کنار حرم و مرقد عسکريين از پله ها که پايين بروي به اتاقکي با سر دري چوبين بخورد مي کني که عطر و بوي آن يوسف مدني از آن به مشام مي رسد. اما دريغ که اين خانه و کاشانه و اين سرداب والا قدر در تصرف کساني است که به حق آن جناب و پدران بزرگوارشان آگاه نيستند و ولايت ايشان را انکار مي کنند. آن دلدار گوشه نشين از اهل و ديار خود مهجور و دور افتاده است، اما اگر به ديار آن دلبر هم بنگري باز مي بيني که اثري از ولايت آن سرور در آن يافت نمي شود. خانه ي آن بزرگوار در دست اغيار است و از يادآوري و سوز و دعا براي آن حضرت جز آنچه گاه و بيگاه از ناي محب دلسوخته اي برمي خيزد، ديده نمي شود. اين غارت زدگي،‌ شاهد بارزي بر غربت ايشان است. وقتي خانه ي ايشان، نه دست طرفداران ايشان باشد و نه در هنگام معمول کسي در آنجا زائر آن حضرت گردد، چيزي که آشکار مي شود، غربت آن جناب است. لذا ايشان به اين مفهوم نيز غريب اند.

غربت- اين مفهوم ناشناخته- دردي ماندني و زخمي درمان ناشدني است. کجاست عاشقي با معرفت که شکر اوصاف امامش را به جاي آورد و او را ياور باشد و براي دوري ايشان غصه دار باشد و دلش به سوي آشيان ايشان کنده شود؟

خدا کند روزي دست ما به اين خرماي بر نخيل رفته برسد!...

 

admin بازدید : 0 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش پنجم از سلسله مقالات غربت یار:

چقدر ديده‌باني در اين غربت بي‌كرانه استوار است ! و چقدر درك آن براي ذهن ما ناشدني ! اگر چه « غريب » را مي توان در لغت شناخت و در معاني آن جستجو كرد ، اما باور كن كه معاني حقيقي آن بيش از اين دو تا و چند تاست كه مي‌گوييم . غربت باري سنگين است كه بر شانه‌ي غمين امام ، سنگيني ميكند و دريغا كه ما براي برداشتن اين بار يا دست كم سبك كردن آن هيچ گاه دست به كار نشده‌ايم .

 معرفت دواي همه‌ي دردهاي بي‌درمان ماست ، كه اگر كسي ذره‌اي از شهد آن نوشيد ، تشنه‌تر مي شود و اين عطش باعث مي شود كه افق‌هاي محبت و ذكر يك به يك فتح گردد. پس بخوان :

 اللهم عرفني نفسك فإنك إن لم تعرفني نفسك لم أعرف نبيك

اللهم عرفني نبيك فإنك إن لم تعرفني نبيك لم أعرف حجتك

اللهم عرفني حجتك فإنك إن لم تعرفني حجتك ظلت عن ديني(کافی ، ج 1 ، ص 337)

 خدايا ، خودت را به من بشناسان كه اگرنشناساني نبي تو را نمي‌شناسم .

 خدايا ، رسولت را به من بشناسان كه اگر نشناساني حجت تو را نمي شناسم.

 خدايا ،حجت خود را به من بشناسان كه اگر نشناساني از دينم گمراه مي‌شوم .

 

 

 

 غربت وانهادگي

 تصور كنيد مردي آگاه و فرزانه را كه در ميان جمعي جوان حضور دارد و فرض كنيد اين مرد با تقوي كوله باري از علم و تجربه و سخن داني را به همراه دارد . وقتي مشكلي سر راه افراد قرار مي گيرد و آنان با مساله‌اي در زندگي برخورد مي‌كنند ، مسلم است كه مي‌توانند به مدد تيزبيني و تقوي و بصيرت او ، راه را از چاه شناسند و انتخاب درست را انجام ‌دهند . آن فرد هم از نظر سني ،هم از بعد معنوي و علمي از جوان ترها بالاتر است و كليد درهاي بسته و گره‌گشايي گره‌هاي كور آنان به دست اوست . اگر اين جوان‌ها او را نشناسند و براي حل معضلاتشان به او رجوع نكنند و راهنمايي نخواهند ، در واقع او را كنار گذاشته‌اند ، از او استفاده‌اي را كه شايسته است نكرده‌‌اند و بي‌توجه و اعتنا به سادگي از كنار او گذاشته‌اند ناگوارتر از اين حالت ، هنگامي است كه افراد دور و بر ، اين پير راه و راهنماي آگاه ،از سوابق ، مهارت‌ها و تجارب او با خبر باشند و بدانند اگر مساله‌اي حل نشده‌اي دارند او پاسخگوست ، اما در عين حال سراغي از او نگيرند . اگر به صورت صحيح ، نعمت وجود او مورد بهره‌برداري قرار نگيرد ، يعني يا اصلاً آشنايي با او در ميان نباشد يا او را بشناسند اما كنارش بگذارند ، درحقيقت او را غريب گذارده‌اند .

 

مهجور ، متروك ، معطل

 اين معناي غريب با مفاهيم « مهجور » ، « متروك » و « معطل » توضيح داده مي شود . مهجور يعني فردي كه طرد شده و از صحنه رانده شده باشد . متروك يعني ترك شده و معطل چيزي است كه در جهت هدفي كه بايد از آن استفاده نمي‌كنند . اگر معطل را به شخصي نسبت دهيم ، به اين مفهوم است كه ديگران در حق او كوتاهي كرده‌اند و در واقع نصيب گرفتن از او را ترك نموده‌‌اند و خود به خود در برخورد با او و بهره‌وري از او را به روي خود بسته‌اند .

 مفهوم فرونهادگي ،وانهادگي و واگذاشتگي دقيقاً از اينجا نتيجه مي شود .وقتي فرد معطل مي شود ، يعني فيض جستن از او تعطيل مي گردد ،‌كار به آنجا مي‌انجامد كه گويي افراد طردش كرده‌‌اند و از عرصه ي يادآوري و پيروي كنارش گذاشته‌اند . به علاوه ، اين مفهوم از غربت با شكر عملي در ارتباط است . علم آن فرد ، تقواي او و آينده نگري‌اش براي آن جماعت نعمت است و وقتي نسبت به اين اوصاف او استقبالي صورت نگيرد ، يا به عبارتي آن نعمت با بي‌محلي روبرو شود و شكر عملي – برخورد عملي صحيح با نعمت - درباره‌ي آن به جا نيايد ، غريب خواهد ماند .

 

 

اين مفهوم در مورد امام غريب ما نيز صدق مي كند . در حقيقت با نظر به هر يك از اوصاف و جنبه‌هاي « نعمت بودن امام عصر عليه السلام براي ما » مي‌توان غربت ايشان را تحليل كرد . در ارتباط با هر يك از اوصاف حضرتش اگر اولاً شناختي نسبت به آنها وجود نداشته باشد و افراد ندانند آن ويژگي خاص در ولي نعمتشان هست ، يك مرتبه از فرو نهاده بودن امام غريب آشكار مي شود و مرتبه‌ي رنج آورتر اين است كه افراد ، نسبت به وصفي آگهي داشته باشند و بدانند كه مي‌توانند از دستگيري و فيوضات آن برخوردار شوند ،‌اما سراغي نگيرند و پيگير بهره‌مندي از آن نشوند . براي تذكر به غربت آن امام ناپديد ، به دو وصف از اوصاف ستوده‌ي ايشان اشاره مي‌كنيم تا با بازگشت به درون خود ببينيم آيا حق شكر عملي اين جنبه‌هاي نور بخش مولايمان را ادا كرده‌ايم يا نه ؟

 

admin بازدید : 3 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

 بخش سوم از سلسله مقالات پیوند غدیر و مهدویت:

 در لغت عرب مولا و عبد دو معناي مقابل و لازم و ملزوم يكديگرند و با استفاده از هم معنا مي شوند . مانند هنگامي كه بخواهيم رابطه‌ي پدري و فرزندي را معنا كنيم – كه قاعدتاً براي تبيين معناي هر يك بايد از ديگري كمك گرفت - مولا كسي است كه خواسته‌اش برخواست و ميل غلام پيشي بگيرد و مقدم باشد . مولويت ، يعني « آقايي كردن» براي عبد و بنده‌اي كه دست به خدمت مولاي خويش است . بنابراين وقتي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله از مردم بر ولايت و سرپرستي و مولويت ائمه عليهم السلام پيمان گرفته‌اند ، در حقيقت آنها را ملزم داشته‌اند كه عبد ائمه عليهم السلام باشند.

 

 

 

امام ، بالله مولاي ماست

 بايد توجه داشت كه مفهوم عبد در مقابل خداوند و ائمه عليهم السلام با هم تفاوتي ماهوي دارد خداوند سرپرست ماست ، اما سرپرست مستقل .

 ولي و صاحب اختيار ماست ، اما اين ولايت واين حق سلطه و استيلا را كسي به او نداده است . بلكه مستقيماً و ذاتاً اين موقعيت را داراست . اما خداوند متعال مي‌توان اين مقام را به عده‌اي از مخلوقات خود بدهد و براي آنها چنين جايگاهي در نظر بگيرد و ولايت و سروري و آقايي آنها را بر ساير مخلوقات مسلم بداند . اينگونه ائمه عليهم السلام به واسطه‌ي قرارداد خدا و به دنبال خواست او ولي و مولاي ساير مخلوقات خواهند بود و به اصطلاح اين موقعيت را « بالله » دارا مي‌شوند .

 در زيارت سيدالشهداء عليه السلام ميخوانيم :

السلام عليك يا بن أميرالمومنين عبدك و ابن عبدك و ابن امتك المقر بالرق ... قصد حرمك واستجار بمشهدك (1)

سلام بر تو اي پسر اميرمؤمنان ! غلام تو و پسر غلامت و كنيزت در حالي كه اقرار كننده به غلامي توست .. قصد حرمت را كرده است و مجاور محل شهادت تو شده .

 

رقيت ،‌ظهور ديگر عبوديت

 در اين فراز شريف ، از عبوديت و بندگي با تعبير« رقّيّت» نام برده شده است .رقّيّت به مفهوم غلامي است و به كسي گفته مي شود كه مالكي دارد ، مالك سرور اوست و بر غلام ولايت دارد . به اين ترتيب مولي بر عبد خود و مالك بر مملوك خود سلطنت و ولايت ، حق امر و نهي و برتري و غلبه پيدا مي‌كند .

خدا كه مالك حقيقي همه‌ي مخلوقات است ، اين حق را به ائمه عليهم السلام نيز اعطا كرده است و چون مالك ، حق ولايت و آقايي و فرمانبري بر مملوك خود دارد ، بنابراين ائمه عليهم السلام به واسطه‌ي خدا ولي مومنين هستند .

خداوند متعال مالكيت و ولايت را به پيامبر ، اميرالمومنين و ساير ائمه صلوات الله عليهم عطا كرده و قلمروي آن را در تمامي امور قرار داده است . بنابراين مومنان در عين حال كه ائمه را نمي‌پرستند و آنان را ولي مستقل نمي‌دانند ، به اطاعت كامل و بدون قيد و شرط آنان اعتقاد دارند و آن را اعطا و فضل الهي در حق مواليان خود مي‌دانند .

 

 

 

مولاي ما كيست؟

امروز مولاي ما كيست و چه كسي صاحب و مالك ماست و كيست كه بر ما حق آقايي دارد و ما به پذيرش ولايتش ملزميم ؟

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در خطبه‌ي غدير او را اينگونه معرفي مي كنند :

ألا إن خاتم الائمه منا القائم المهدي

بدانيد آخرين امامان از ما قيام كننده‌ي مهدي است .

ألا إنه قد بشر به من سلف من القرون بين يديه

اوست كه پيشينيان از قرن‌هاي گذشته به او بشارت داده‌اند .

ألا إنه الباقي حجه و لاحجه بعده ولا حق إلا معه و لانور إلا عنده

اوست كه به عنوان حجت باقي مي‌ماند و بعد از او حجتي نيست ، هيچ حقي نيست مگر همراه او ، و هيچ نوري نيست مگر نزد او .

ألا و إنه ولي الله في أرضه و حكمه في خلقه و امينه في سره و علانيته (2)

 بدانيد كه اوست ولي خدا در زمين و حكم كننده‌ي او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش .

 او همان امام زمان دوست داشتني ماست كه امروز به يمن نفسهايش زنده‌ايم و به بركت لطفش رزق و روزيمان مي‌دهند . او همان امام زماني است كه نعمتي به عظمت او و منتي به سنگيني او به احدي عطا نشده ، او همان « آب رحيم » ، همان پدر مهرورز است .همان صاحب اختياري كه از ما به خودمان مهربانتر است و صلاحمان را نيكوتر مي‌شناسد و بيش از خود ما دلشوره و نگراني ما را دارد . اينگونه ، سروري و مالكيت او و غلامي و رقيت ما رابطه‌اي تكلف آور و زحمت خيز و از سر اجبار و اكراه نيست . پدر اختيار دارد براي فرزندش تصميم بگيرد ، به او امر و نهي كند ، به او مسئوليتي بدهد و از او اطاعت طلب كند . اما در عين حال به كودكش عشق مي ورزد و حواسش تماماً به اوست . زحمت او را مي‌كشد، پاي فرزندش پير مي شود و عمر و هزينه و امكانات مي‌گذارد . پس من و تو برده‌ي ائمه‌ نيستيم كه خادم و غلام هستيم و اين بندگي و عبوديت را با دل و جان خريده‌ايم و عاشقانه پذيرفته‌ايم.

 

 مراتب اقرار به مولويت

 اقرار به مولويت امام عليه السلام و عمل به لوازم آن ، داراي مراتب و پله‌هاي مختلفي است كه با ايمان شخص رابطه ‌اي مستقيم دارد . يعني هر چه ايمان فرد كامل‌تر وافزون‌تر باشد ، اين مراتب والاتر خواهند بود . نخستين قدم اين است كه بنده براي مولايش حق امر ونهي قائل باشد .

يعني اطاعت او را واجب بداند و براي او موقعيت فرمانبرداري در نظر بگيرد و خود را در جايگاه فرمانبري قرار دهد . از آنجا كه امام عصر عليه السلام ولي الله است ، اين حق را از جانب خداوند دارد و اقرار به اين ولايت ، نخستين پله‌ي ايمان آدمي را تشكيل مي‌دهد .

 مرتبه‌ي دوم اين است كه عبد در هر امري به جهت حركت مولايش نظر كند و در هر راه كه مي‌رود به رد پاي مولايش بسنجد و قلب و زبان و روح و بيانش را به سمت و سوي سرورش سوق دهد .

 اما مرتبه‌ي بالاترين و مقام برتري را كسي دارد كه مالكيت صاحب الزمان عليه السلام را به تمامي درك كرده است . اينگونه فردي هر چه دارد از براي مولايش مي‌داند و تمام داراييش را در حقيقت ملك آقايش مي‌شمرد و از همه‌ي آنها به نفع ولي نعمتش بهره مي گيرد .

اگر من و تو خشنودي حضرتش را بر ميل خود ترجيح ‌دهيم و در فضاي فكرمان رضاي او را ملاك عمل كنيم و از امكاناتمان جز در راه مطلوب او استفاده ننماييم ،‌مقدمه‌ي اين درجه را فراهم كرده‌ايم و زمينه‌ساز نيل به اين هدف گشته‌ايم .

 

پی نوشتها :

(1)             بحارالانوار ، ج 101 ، ص 199.

(2)             اسرار غدير ، ص 126 ، 127 و 160.

 

 

admin بازدید : 1 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

سوم شعبان مهدوي 

 دراعمال روز سوم شعبان ، دعايي نقل شده كه خداوند را در آن به حق سيدالشهداء عليه السلام قسم مي‌دهيم از جمله اوصافي كه در ابتداي دعا درباره‌ي ايشان آمده چنين است :

 ... أن الائمه من نسله و الشفاء في تربته و الفوز معه في اوبته و الأوصياء من عترته بعد فائمهم و غيبته حتي يدركوالاوتار و يثاروا الثار و يرضواالجبار ...(1)

... كه ائمه از نسل اويند و تربت او شفاست و سعادت با اوست در هنگام رجعتش پس از غيبت قائم ] ائمه [ تا اينكه تقاص ها را بخواهند و خون‌ها را طلب كنندو خدا را راضي نمايند .

در اين دعا از امام عصر عليه السلام و يارانشان با عنوان كساني نام برده شده كه به انتقام سيد الشهداء عليه السلام مي‌خيزند ، خون او را طلب مي‌كنند و با گرفتن تقاص آن خداوند را خشنود مي سازند آن گونه كه شام نيمه‌ي شعبان به زيارت سيد الشهداء عليه السلام بايد رفت ، روز سوم شعبان در معرض وزش نسيم ميلاد حسين عليه السلام ، نام از مهدي عليه السلام برده مي‌شود . گويي اين دو همه جا باهم‌اند . هر لحظه كه نام حسين عليه السلام برده شود ، ياد مهدي عليه السلام زنده مي‌گردد.

 

 

 

عاشوراي مهدوي

 مي پرسي شاهدي ديگر ؟ مي‌گويم روز عاشورا . راوي خدمت امام باقر عليه السلام مي‌رسد و از ايشان مي‌پرسد :

 « در اين روز ] شيعيان [ چگونه يكديگر را تعزيت و تسليت گويند ؟ ايشان مي فرمايند بگويند :

 عظم الله اجورنا بمصابنا بالحسين و جعلنا و إياكم من الطالبين بثاره مع وليه الإمام المهدي من آل محمد(2)

خداوند اجر ما را در مصيبت حسين بزرگ دارد و ما و شما را از خون خواهان او به همراه وليش امام مهدي از خاندان پيامبر قرار دهد .

 باز مي‌بيني روز عاشورا بر قله‌ي مصائب بايد نام صاحبمان را صدا بزنيم تا بلكه انعكاس اين صدا نداي خيزش و خون خواهي باشد و ما را نيز از اين خون خواهان قرار دهند . مسلماً شمشير زدن در ركاب امام عصر عليه السلام به اين هدف ياري كردن دين خداست و تكاپويي است در جهت تحقق وعده‌ي الهي خداوند بر فرشتگان عزادار !

 

توصيف امام حسين عليه السلام از امام عصر عليه السلام و يارانش

سيدالشهداء چنين به توصيف امام عشق و شمشيرمي‌پردازند :

 نهمين فرزند من صاحب امر است و اوست كه ميراث ] خدايي [ را تقسيم مي‌كند و او زنده است .(3)

« و هو حي » و او زنده است .اين كلام امام حسين عليه السلام در وصف حضرت صاحب عليه السلام را بگذار كنار . آنچه شب نيمه شعبان در زيارت سيدالشهداء عليه السلام خواندي :« تو كشته‌اي اما نمرده‌‌اي .» مي‌بيني كه اين هر دو بزرگوار به حيات بي‌زوال يكديگر شهادت داده اند . امام حسين عليه السلام با يادآوري امام عصر عليه السلام به همه ي ما تذكر مي‌دهند كه خداوند يك شبه كار صاحب عالم را اصلاح مي‌كند و ايشان را به فرياد شب زدگان و دلمردگان مي‌رساند . حضرت سيدالشهداء عليه السلام چنين مي‌فرمايند :

.. يصلح الله أمره في ليله(4)

خدا امر ]فرج [ او را يك شبه اصلاح مي‌كند .

 در كلام امام حسين عليه السلام اميد به ظهور موج مي‌زند و اين نويدي است براي منتظران امام عصر عليه السلام كه بدانند ظهور مي‌تواند بدون مقدمه و يكباره صورت پذيرد . اينگونه دست از دعا برندارند و دل به يأس نسپارند . چرا كه به قول سيد الشهداء عليه السلام عمر تاريخ به سر نمي‌رسد مگر آنكه روز ظهور طلوع كند .

 لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتي يخرج رجل من ولدي(5)

اگر از عمر دنيا جز يك روز مانده باشد خدا آنقدر آن را طولاني مي‌كند تا مردي از اهل بيت من خروج كند .

 در انديشه‌ي سيدالشهداء عليه السلام همه‌ي ائمه‌ مهدي‌اند . اولين مهدي اميرالمومنين عليه السلام و واپسين مهدي امام عصر عليه السلام .

 و آخر هم التاسع من ولدي و هو القائم بالحق يحيي الله تعالي به الارض بعد موتها و يظهر دين الحق علي الدين كله و لو كره المشركون . له غيبه يرتد فيها قوم و يثبت علي الدين آخرون فيؤذون و يقال لهم « متي هذا الوعد إن كنتم صادقين » اما إن الصابر في غيبته علي الأذي والتكذيب بمنزله المجاهد بالسيف بين يدي رسول الله ....(6)

و آخرين آنها نهمين فرزند من است و او قائم به حقيقت است كه خداوند زمين را پس از مرگش به واسطه‌ي او زنده مي كند و دين حق را بر تمام اديان برتري مي‌بخشد هر چند مشركان را خوش نيايد براي او غيبتي است كه عده‌اي در آن مرتد مي شوند و عده‌اي بر دين خدا ثابت مي‌مانند پس مورد آزار قرار مي‌گيرند و به آنها گفته مي شود « آن وعده چه هنگام است اگر راست مي‌گوييد ؟» آگاه باشيد كه صبر كننده بر عذاب و تكذيب ] در آن زمان [ همانند مجاهد شمشير زن در ركاب رسول خداست .

 در عصري كه اعتقاد به امام زمان عليه السلام كجروي و خرافه پرستي و ارتجاع شمرده مي شود ،‌و در زماني كه دم زدن از آن بزرگوار از ديد خيلي‌ها مطلوب نيست ،‌و همگي به غربت او راضي شده‌اند ، خوشا به كساني كه بر آزارها شكيبايي مي‌ورزند و از تكذيب و انكارها نمي‌هراسند .

 اين افق را امام حسين عليه اللام قرن‌ها قبل براي من و تو ترسيم نموده و اجر اين صبر را شمشير زدن در ركاب رسول خدا صلي الله عليه و آله تصوير فرموده است در حقيقت ايشان با اين بشارت‌ ما را توصيه فرموده‌اند كه دست از ياري فرزندشان نشوييم و از راهي كه برگزيده‌ايم عقب نكشيم و وقتي از ما مي‌پرسند « متي هذا الوعد إن كنتم صادقين » پاسخ بدهيم « أليس الصبح بقريب » آيا صبح نزديك نيست ؟

 

 

 

قيام عاشورايي قائم عليه السلام

زمين مرده به تعبير ابا عبدالله الحسين عليه السلام با نفس مسيحايي امام عصر عليه السلام زندگي مي‌يابد و دين خدا به رغم اكراه كفار همه‌ي زمين را خواهد پوشاند . مي‌بيني پيوستگي را ؟ آن روز ، روز عاشوراست و ظهور عاشورايي آيت ديگري از بستگي اين دو سرور دوست داشتني :

يقوم القائم يوم عاشوراء(7)

قائم روز عاشورا قيام مي كند .

 

زيارت عاشوراي سيد الشهداء عليه السلام

 روز عاشورا زيارت سيد الشهداء عليه السلام ثوابي افزون دارد ، به گونه‌اي كه زائر حضرتش در اين روز همانند كسي است كه پيش روي ايشان جهاد كرده و در خون خود غلتيده . (8) و كسي كه چنين امام حسين عليه السلام را ياوري كند اين گونه توسط پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله بشارت داده شده :

پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله به جگر گوشه‌شان امام حسين عليه السلام فرمودند :

طوبي لمن يقتل حولك (9)

خوشا به آن كه در اطراف تو به شهادت رسيد .

 

پی نوشتها :

(1)          مفاتيح الجنان ،‌اعمال روز سوم شعبان .

(2)          مفاتيح الجنان ،‌اعمال روز عاشورا .

(3)          بحار الانوار ، ج 51 ، ص 132 .

(4)          همان ، ص 132 .

(5)          همان ،‌ص 133.

(6)          همان ، ص 133.

(7)          بحار الانوار ، ج 52 ، ص 297 .

(8)          كامل الزيارات ، ص 191.

(9)          همان ،‌ص 57 .

admin بازدید : 1 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

مراتب بیعت :

بيعت سه گونه تحقق مي‌پذيرد : بيعت قلبي ، زباني و ظاهري .

 

بيعت قلبي ، شرط اصلي

 مرحوم صاحب مكيال بيعت قلبي را چنين معنا مي كنند:

« تصميم قلبي محكم و ثابت بر اطاعت امام و ياري او با نثار جان ومال .»(1)

وقتي به ولايت امام معترف و معتقد باشيم ، طبيعتاً پذيرفته‌ايم كه او از ما به ما سزاوارتر باشد . او را صاحب ومالك اصلي دارايي خود دانسته‌ايم و آنچه در دست داريم را فضل او و امانت او مي‌دانيم . اينگونه علاوه بر اينكه گوش به فرمان او و دست به خدمت او و پيگير دستور اوييم ، آنچه داريم در راه او صرف مي‌كنيم . اگر امام يار بخواهد ،‌ما جان نثاريم و اگر از مالمان طلب كند ، به پايش مي‌ريزيم . اگر اين آمادگي و عزم قلبي در ما ايجاد شده باشد ، يقيناً با قلب خويش اين بيعت را انجام داده‌ايم . اينگونه بيعتي ، شرط اساسي و پايه‌اي عهد و ميثاق است و اگر اينگونه عهد سپاري و پيمان‌بندي در روح و قلب ما شكل بگيرد ، ركن اصلي بيعت را به دست آورده‌ايم.

 

 

 

بيعت زباني و ظاهري

 پس از اين آمادگي روحي است كه زبان ما به اقرار اين عهد مي آيد و اين پيمان بستن را آشكارا نشان مي‌دهد و ابراز مي كند. همانگونه كه در اعمال روز غدير اين دعا نقل شده است:

 اللهم سمعنا و اطعنا و اجبنا داعيك بمنك ...

فإنا يا ربنا آمنا بمنك و لطفك اجبنا داعيك

واتبعنا الرسول و صدقناه و صدقنا مولي المومنين ...(2)

خدايا ! شنيديم و اطاعت نموديم و دعوت كننده‌ات را به فضلت اجابت كرديم ...

پس از اي پروردگار ما ! ما ايمان آورديم و به لطف و فضل خودت دعوت كننده‌ات را اجابت كرديم و از رسول تبعيت نموديم و او را و مولاي مومنان را تصديق كرديم .

اما اقرار به زبان و نيز بيعت ظاهري - كه همان مصافحه و دست دادن با امام است - شرط تحقق بيعت نيست ، اين بيعت قلبي است كه بر همه‌ي ما واجب است و با ايمانمان پيوند دارد . چون ايمان ، همان پاي بندي دل و تسليم جان در مقابل فرمان و دستور امام مي باشد . پس بيعت زباني وظاهري ، نشانه‌ي تماميت و بروز و ظهور بيعت است و نبود امكان اين دو به خاطر نبود ما در غدير باعث نمي گردد لزوم اين پيمان بستن از ما برداشته شود و امكان آن از ما سلب گردد.

درهر روزگاري مي‌توان قلباً با پيامبر و امام بيعت نمود و نيز نيكوست كه با به كارگيري دعاهاي رسيده از جانب معصومين عليهم السلام اين پيمان سپاري را به زبان آوريم . اگر چه از اين كمال بزرگ محروميم كه دست در دست مولايمان بگذاريم و در منظر و محضر او به او قول بندگي دهيم . به هر روي اين بيعت بر گرده‌ي ماست و ما از طرف پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از طرف خداوند مأمور به گرفتن اين بيعت شدند .

 

 

 

تقيّد پيامبر صلي الله عليه و آله برگرفتن بيعت

 پس مأمورم از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عزوجل ، درباره‌ي اميرالمومين و جانشين‌هاي پس از او آورده‌ام – كه آنها از نسل من و اويند - امامتي است كه فقط در آنها به پا خواهد بود(3)... پس اي مردم ! باخدا ، من ، علي – اميرالمومنين - و حسن و حسين و ائمه بيعت كنيد....(4)

 

ما هم بيعت كنيم ؟

وقتي يقين داريم كه مخاطب اين فرمان تنها ساكنان بركه‌ي خم نيستند ، و هنگامي كه مطمئنيم براي حركت در مسير خداشناسي و دينداري بايد به اين دعوت پيامبر لبيك بگوييم ، آن وقت اين وظيفه بيشتر نمايان مي شود . هر چند دست دادن باپيامبر در همه‌ي روزگاران مقدور نيست ، اما همه وظيفه داريم در هر زماني بااطاعت از فرامين نبوي و علوي دست بيعت به سوي پيامبر داراز كنيم و با پذيرش ولايت خدا و اوليايش اين عهد را به گردن بگيريم .

 

پی نوشتها :

(1)              مكيال المكارم ، ج 2، تكليف 34.

(2)              بحار الانوار ، ج 98 ، ص 299.

(3)              اسرار غدير ، ص 129و 163.

(4)              اسرار غدير ، ص 133 و 166.

admin بازدید : 4 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (1)

1- وای مادر گریم میگیره                                                          دانلود 7.3 Mb


2-karimi-shab 01 fatemiyeh dovom 1392;alhadi-004                             دانلود 6.4 Mb


3-karimi-shab 01 fatemiyeh dovom 1392;alhadi-005                           دانلود 4.9 MB


4-karimi-shab 01 fatemiyeh dovom 1392;alhadi-006                            دانلود 6.1 Mb


5-karimi-shab 01 fatemiyeh dovom 1392;alhadi-007                            دانلود 5.2 Mb


6-karimi-shab 02 fatemiyeh dovom 1392;alhadi-004                           دانلود 3.0 Mb


7-karimi-shab 02 fatemiyeh dovom 1392;alhadi-006                           دانلود 3.4 Mb


 



                                                                                                                    




اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 40
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 33
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 33
  • بازدید ماه : 33
  • بازدید سال : 37
  • بازدید کلی : 207
  • کدهای اختصاصی