loading...
دانلود مداحی اهل بیت - پیروان پیر خمینی
admin بازدید : 0 شنبه 17 خرداد 1393 نظرات (0)

بخش هشتم از سلسله مقالات غربت یار:

براي حرکت قويتر در وادي رضا و تقويت روحيه ي تسليم، پيش شرط مهم و اساسي، داشتن يقين به امام است. انسان اگر با جان و دل يقين داشته باشد که ذره اي ناپاکي و پليدي و فريب در وجود امامش نيست، و آنچه از لبان معصوم خارج میشود عين صواب و سخن وحي است، ديگر براي پذيرش فرمان او احساس پس زدگي نمي کند. بلکه در محضر امام زانو مي زند و از او طلب اين يقين را دارد.

 

 

 

يقين، اولا عنايت الهي است و در اين عصر که امام ما غايب و دور از نظر است و حضور فيزيکي او به يافتن اين روحيه کمک نمي کند، کار مشکل تر خواهد بود و ياري و مدد الهي لازم تر. لذاست که دعا براي اعطاي اين اطمينان و شهود معرفتي و گدايي آن از خداوند متعال، از مهم ترين و زيباترين حاجت ها و خواست هاي معنوي است. چنان که در دعاي معرفت- دعاي عصر جمعه براي امام عصر عليه السلام- از خداوند متعال چنين مي خواهيم:

اللهم و لا تسلبنا اليقين لطول الامد في غيبته و انقطاع خبره عنا و لا تنسنا ذکره و انتظاره و الايمان به و فوه اليقين في ظهوره و الدعاء له و الصلوه عليه حتي ال يقنطنا طول غيبته من قيامه و يکون يقيننا في ذلک کيفيننا في قيام رسولک و ما جاء‌ به من وحيک و تنزيلک( مفاتيح الجنان، دعا در غيبت امام زمان عليه السلام)

خدايا، يقين ما را [نسبت به او] به خاطر طولاني شدن غيبتش و بي خبري ما از او، سلب نکن! و از يادمان مبر، ياد و انتظار و ايمان قوت يقين در ظهورش و دعا برايش و درود بر او را. تا طول کشيدن نهاني اش از قيامش نا اميدمان نکند و يقينمان در آن همانند يقينمان در بودن و حضور پيامبرت باشد و [يقينمان] به آنچه از وحي و قرآن تو آمده است.

يکي از راه هاي مهم تقويت يقين، يادآوري آن حضرت و تحکيم زير ساخت هاي معرفتي و محبتي نسبت به ايشان است که پس از آن مي توان به ثبات قدم و نيز تسليم نسبت به ائمه عليه السلام دست يافت.

 

 

 

غربت، غارت زدگي

سامرا شهري است که وطن و سرزمين اصلي آن بزرگوار دانسته مي شود. خانه ي آن حضرت که پدر و جد بزرگوارشان در آن زيسته اند، در اين شهر مقدس قرار دارد. سرداب مطهر محل عبادت آن بزرگوار و نقطه ي آغاز غيبت آن غايب از نظر در اين ديار است. در کنار حرم و مرقد عسکريين از پله ها که پايين بروي به اتاقکي با سر دري چوبين بخورد مي کني که عطر و بوي آن يوسف مدني از آن به مشام مي رسد. اما دريغ که اين خانه و کاشانه و اين سرداب والا قدر در تصرف کساني است که به حق آن جناب و پدران بزرگوارشان آگاه نيستند و ولايت ايشان را انکار مي کنند. آن دلدار گوشه نشين از اهل و ديار خود مهجور و دور افتاده است، اما اگر به ديار آن دلبر هم بنگري باز مي بيني که اثري از ولايت آن سرور در آن يافت نمي شود. خانه ي آن بزرگوار در دست اغيار است و از يادآوري و سوز و دعا براي آن حضرت جز آنچه گاه و بيگاه از ناي محب دلسوخته اي برمي خيزد، ديده نمي شود. اين غارت زدگي،‌ شاهد بارزي بر غربت ايشان است. وقتي خانه ي ايشان، نه دست طرفداران ايشان باشد و نه در هنگام معمول کسي در آنجا زائر آن حضرت گردد، چيزي که آشکار مي شود، غربت آن جناب است. لذا ايشان به اين مفهوم نيز غريب اند.

غربت- اين مفهوم ناشناخته- دردي ماندني و زخمي درمان ناشدني است. کجاست عاشقي با معرفت که شکر اوصاف امامش را به جاي آورد و او را ياور باشد و براي دوري ايشان غصه دار باشد و دلش به سوي آشيان ايشان کنده شود؟

خدا کند روزي دست ما به اين خرماي بر نخيل رفته برسد!...

 

يقين، پيش شرط ياري

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 12
  • بازدید سال : 16
  • بازدید کلی : 186
  • کدهای اختصاصی